سناریو *وقتی می گی بچه می خوام*

سناریو *وقتی می گی بچه می خوام*


چان:
چان:آخ بیبی منم دلم بچه می خواد
ا.ت:خب
چان:خب بیا دست به کار بشیم


(لی نو)
لی نو:بیبی من بچه می خواد؟
ا.ت:اوهوم
لی نو:غلط کردی تا همین دو روز پیش داشتی زیرم جون می دادی حالا می خوای بچه درست کنم واست حالا اگه بچم واست درست کردم غر هاشو سر من می زنی..........(و این داستان ادامه دارد)


(چانگبین)
چانگبین:ووووییی بیبی گرل جدی می گی؟
ا.ت:آره چرا دوست نداری؟!
چانگبین:دوست ندارم خیلی ام اتفاقا دوست دارم می خواستم بهت بگم
ا.ت:( بسیار شاد )


(هیونجین)
هیونجین:جدی می گی؟
ا.ت:آره
هیونجین:منم دوست دارم بچه دار شیم اما از مراحل بچه درست کردن بیشتر خوشم میاد


(جیسونگ)
هان:هانیییییی
بغلت میکنه و خیلی خوشحال میشه و بعد از اینکه از بغلش درت میاره پیشونیت رو می بوسه
ا.ت:یعنی انقدر خوشحال شدی؟
هان:عشقم بیشتر از اون چیزی که فکر کنی خوشحالم


(فیلیکس)
فلیکس:واقعا من عاشق بچه ها ام همش می خواستم بهت بگم ها ولی روم نمی شد
ا.ت:(لبخند🙂)


(سونگمین)
ایشون زود تر از اون که تو بهش بگی بچه می خوای در حال درست کردن بچست


(جونگین)
جونگین:عزیزم مطمئنی؟
ا.ت:آره
جونگین قیافه اش رو تو هم می بره
ا.ت:جونگینااااااا لطفاااااااا
جونگین:خیلی خب باشه اما اعتراض بی اعتراض