Betrayal p6
.... سلام
جیمین. سلام بفرمایین شما؟
.... من زیباترین پسر جهان هستم چطور منو نمیشناسی پدصگ دستم بهت برسه یه جوری میزنمت صدای سگ بدی صدای هندسامم رو نشناختی خاک برو گوش پزشکی(تند تند)
جیمین. جین هیونگ؟
یونگی. وات؟
جین. بله خودمم😎
جیمین. تو مگه نرفته بودی آلمان زندگی کنی؟
جین. مگه نمیتونم نقل مکان کنم؟
جیمین. چرا چرا چخبر الان ترکیه زندگی میکنی؟
جین. اره از اون پسره الدنگ چخبر؟(یونگی میگه و راستی گوشی رو بلند گوعه)
جیمین. یونگی رو میگی
جین. اره الدنگه
یونگی. اهم اهم
جین. جیمین اون کی بود از صداش خوشم امد
جیمین. پسره الدنگه دیگه😂
یونگی. عه جیمین خندید(ذوق)
جیمین. هوف
جین. عه یونگی اونجایی دلم برات تنگ شده بود
یونگی. زیبا رو ما داریم میایم ترکیه منتظرمون باش
جین. واقعا بیاین
جیمین. اوکی من برای فردا بلیط میگرم
جین. باشه فعلا
قط کردن
ویو ات
4سال از نبودن جیمین میگذره اما هنوزم دوسش دارم بورا دیگه میدونه که قرار نیست هرگز ببینتش بهش گفتم اون دیگه منو دوس نداره الان اون مهد کوک میره منم تو شرکت کار میکنم شرکت نامجون نه چون میترسم کارم بد باشه بعدم اوضاع شرکتو خراب کنم اوههه باید برم دنبال بورا
سوار ماشین شد رفت سمت مهدکودک بورا
ویوات رسیدن به مهدکودک
از ماشینم پیاده شدم دیدم که بورا واسم دست تکون داد سریع پرید بغلم
بورا. مامانی دلم واست یه زره شده بود
ات. منم عشق مامان بریم؟
بورا. لتسس بوووو
ات. لتس بو نه لتس گووو
بورا. لتس بوووو
ات😐
بورا. هالا هرچی بریم
رفتن سوارماشین شدن رفتن خونه خودشون
پرش زمانی به صبح جیمین
از خواب با داد بیداد یکی بیدار شدم خدایا باز یونگی رو کی نذاشته بخوابه بلند شدم رفتم سمت دستشویی کارای لازمو کردم امدم بیرون رفتم پایین دیدم داره مث جین رفتار میکنه زده به سرش؟
جیمین. یا زده به سرت
یونگی. با هنسام درست صحبت کن
جیمین. یا قمری بنی هاشم چشت شد
یونگی. باید عادت کنی دیگه قراره2هفته تحمل کنی این رفتارا رو
جیمین. دلم واسه همین حرفاش تنگ شده
یونگی. ساعت چنده؟
جیمین. 9صبح
یونگی. ما ساعت12حرکت میکنیم باید ساعت10اونجا باشیم
جیمین. خب باش
رفتن صبحونه خوردن اماده شدن چمدونشون رو برداشتن رفتن سمت فرودگاه
ویو جیمین
تو فروشگاه بودیم که یهو باچیزی که دیدم تعجب کردم...
خ
م
ا
ر
ی
ادامه دارد..
حمایت کنید🥺♥
جیمین. سلام بفرمایین شما؟
.... من زیباترین پسر جهان هستم چطور منو نمیشناسی پدصگ دستم بهت برسه یه جوری میزنمت صدای سگ بدی صدای هندسامم رو نشناختی خاک برو گوش پزشکی(تند تند)
جیمین. جین هیونگ؟
یونگی. وات؟
جین. بله خودمم😎
جیمین. تو مگه نرفته بودی آلمان زندگی کنی؟
جین. مگه نمیتونم نقل مکان کنم؟
جیمین. چرا چرا چخبر الان ترکیه زندگی میکنی؟
جین. اره از اون پسره الدنگ چخبر؟(یونگی میگه و راستی گوشی رو بلند گوعه)
جیمین. یونگی رو میگی
جین. اره الدنگه
یونگی. اهم اهم
جین. جیمین اون کی بود از صداش خوشم امد
جیمین. پسره الدنگه دیگه😂
یونگی. عه جیمین خندید(ذوق)
جیمین. هوف
جین. عه یونگی اونجایی دلم برات تنگ شده بود
یونگی. زیبا رو ما داریم میایم ترکیه منتظرمون باش
جین. واقعا بیاین
جیمین. اوکی من برای فردا بلیط میگرم
جین. باشه فعلا
قط کردن
ویو ات
4سال از نبودن جیمین میگذره اما هنوزم دوسش دارم بورا دیگه میدونه که قرار نیست هرگز ببینتش بهش گفتم اون دیگه منو دوس نداره الان اون مهد کوک میره منم تو شرکت کار میکنم شرکت نامجون نه چون میترسم کارم بد باشه بعدم اوضاع شرکتو خراب کنم اوههه باید برم دنبال بورا
سوار ماشین شد رفت سمت مهدکودک بورا
ویوات رسیدن به مهدکودک
از ماشینم پیاده شدم دیدم که بورا واسم دست تکون داد سریع پرید بغلم
بورا. مامانی دلم واست یه زره شده بود
ات. منم عشق مامان بریم؟
بورا. لتسس بوووو
ات. لتس بو نه لتس گووو
بورا. لتس بوووو
ات😐
بورا. هالا هرچی بریم
رفتن سوارماشین شدن رفتن خونه خودشون
پرش زمانی به صبح جیمین
از خواب با داد بیداد یکی بیدار شدم خدایا باز یونگی رو کی نذاشته بخوابه بلند شدم رفتم سمت دستشویی کارای لازمو کردم امدم بیرون رفتم پایین دیدم داره مث جین رفتار میکنه زده به سرش؟
جیمین. یا زده به سرت
یونگی. با هنسام درست صحبت کن
جیمین. یا قمری بنی هاشم چشت شد
یونگی. باید عادت کنی دیگه قراره2هفته تحمل کنی این رفتارا رو
جیمین. دلم واسه همین حرفاش تنگ شده
یونگی. ساعت چنده؟
جیمین. 9صبح
یونگی. ما ساعت12حرکت میکنیم باید ساعت10اونجا باشیم
جیمین. خب باش
رفتن صبحونه خوردن اماده شدن چمدونشون رو برداشتن رفتن سمت فرودگاه
ویو جیمین
تو فروشگاه بودیم که یهو باچیزی که دیدم تعجب کردم...
خ
م
ا
ر
ی
ادامه دارد..
حمایت کنید🥺♥
۲۰.۷k
۰۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.