ازدواج اجباری
ازدواج اجباری
part 19
ویو ا.ت
وارد دانشگاه شدم و رفیق صمیمی رو دیدم رفتم و همو بغل کردیم بعد از حرف زدن رفتیم داخل کلاس مه با قیافه ی عن سانگ چو مواجه شدم بدون محل رفتم داخل خیلی مزاحمه کلا از قیافش خوشم نمیاد استاد اومد و درس رو شروع کرد بعد از 7 ساعت دانشگاه تموم شد که با میا و یونجون رفتم کافه ی دانشگاه و من مثل همیشه یک آمریکانو و میا هم یک آمریکانو و یونجون هم یک لاته سفارش داد داشتیم حرف می زدیم که 3 تا از قلدر های دانشگاه اومدن کلا با من مشکل داشتن اومدن سر میز ما و شروع کردن
یونا * سونا « یوری #یونجو / نیا » ا.ت -
* او ببینید کی اینجا ست تعطیلات خوش گذشت هرزه خانم بگو تو این تعطیلات زیر چند نفر بودی!؟؟
همه زدن زیر خنده
این بار دیگه زیادی رفت حتی اگه اخراج هم بشم اینکارو میکنم پس نفسی عمیق کشید از میر با سرعت باشدم و با تمام قدرتم یک زدم گوشش که خنده ها محو شد
- بهتره حرف دهنت رپ بفهمی فکر کنی که بچه ها دوست دارند میتونی براشون قلدر دری کنی و اسم خودت هم برای کسی نزاری بهتر کسی نفهمه که چه دست گل هایی به باد دادی و اگه نمیخوای کسی بفهمه زود راهتو کج کن فهمیدی
سونا و یوری هم میخواستن حرف بزنن که نزاشتم
- خفه نمیخواید که مثل یونا بشید شما هم دست کمی ازش ندارید چون همتون بچه هاتون رو انداخید ( پوزخند )
که بچه ها با تعجب به ما نگاه کردن نگاه کردن چون واقعا ناراحت بودم کیفم رو برداشتم از دانشگاه در رفتم
وقتی عصبی یا نارحت میشم میرم پارک و قدم میزنم رفتم نزدیک ترین پارک اونجا نشستم و به بچه ها نگاه میکردم و سعی میکردم که بغضم رو نگه دارم حتی نمیتونستم که نفس بکشم هی نفس عمیق مکشیدم
که گوشیم زنگ خورد برداشتم نامجون بود صدا مو صاف کردم و جوابش رو دادم
+ الو ا.ت میگم میتونی بیای به رستوران (...) بیای؟؟
- سلام باشه الان بیام بیام!؟؟
+ اره الان بیا
؛ باشه الان میام
رفتم دانشگاه و بدون توجه به بچه ها از دانشگاه ماشینم رو برداشتم و رفتم سمت اون آدرسی که نامجون داده بود و بعد از 24 مین رسیدم و رفتم داخل و یهو
.......
part 19
ویو ا.ت
وارد دانشگاه شدم و رفیق صمیمی رو دیدم رفتم و همو بغل کردیم بعد از حرف زدن رفتیم داخل کلاس مه با قیافه ی عن سانگ چو مواجه شدم بدون محل رفتم داخل خیلی مزاحمه کلا از قیافش خوشم نمیاد استاد اومد و درس رو شروع کرد بعد از 7 ساعت دانشگاه تموم شد که با میا و یونجون رفتم کافه ی دانشگاه و من مثل همیشه یک آمریکانو و میا هم یک آمریکانو و یونجون هم یک لاته سفارش داد داشتیم حرف می زدیم که 3 تا از قلدر های دانشگاه اومدن کلا با من مشکل داشتن اومدن سر میز ما و شروع کردن
یونا * سونا « یوری #یونجو / نیا » ا.ت -
* او ببینید کی اینجا ست تعطیلات خوش گذشت هرزه خانم بگو تو این تعطیلات زیر چند نفر بودی!؟؟
همه زدن زیر خنده
این بار دیگه زیادی رفت حتی اگه اخراج هم بشم اینکارو میکنم پس نفسی عمیق کشید از میر با سرعت باشدم و با تمام قدرتم یک زدم گوشش که خنده ها محو شد
- بهتره حرف دهنت رپ بفهمی فکر کنی که بچه ها دوست دارند میتونی براشون قلدر دری کنی و اسم خودت هم برای کسی نزاری بهتر کسی نفهمه که چه دست گل هایی به باد دادی و اگه نمیخوای کسی بفهمه زود راهتو کج کن فهمیدی
سونا و یوری هم میخواستن حرف بزنن که نزاشتم
- خفه نمیخواید که مثل یونا بشید شما هم دست کمی ازش ندارید چون همتون بچه هاتون رو انداخید ( پوزخند )
که بچه ها با تعجب به ما نگاه کردن نگاه کردن چون واقعا ناراحت بودم کیفم رو برداشتم از دانشگاه در رفتم
وقتی عصبی یا نارحت میشم میرم پارک و قدم میزنم رفتم نزدیک ترین پارک اونجا نشستم و به بچه ها نگاه میکردم و سعی میکردم که بغضم رو نگه دارم حتی نمیتونستم که نفس بکشم هی نفس عمیق مکشیدم
که گوشیم زنگ خورد برداشتم نامجون بود صدا مو صاف کردم و جوابش رو دادم
+ الو ا.ت میگم میتونی بیای به رستوران (...) بیای؟؟
- سلام باشه الان بیام بیام!؟؟
+ اره الان بیا
؛ باشه الان میام
رفتم دانشگاه و بدون توجه به بچه ها از دانشگاه ماشینم رو برداشتم و رفتم سمت اون آدرسی که نامجون داده بود و بعد از 24 مین رسیدم و رفتم داخل و یهو
.......
۳.۱k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.