ادامه پارت⁴

•خیانت پارت 5•
هوپی:جیمین...جیمین
جیمین:ها؟...چیشده؟
هوپی:دوساعته دارم صدات میزنم داری به کی نگاه میکنی؟
جیمین:ه...هیچکس
هوپی:اووو اون ا.ت نیس بعد اونکاری که باهاش کردی دیگه ندیدمش خیلی فرق‌کرده
جیمین:اره هم خوشکل تر شده هم هات
هوپی:تو هنوز دوسش داری نه؟
جیمین:ا..اره خیلی دوسش دارم
هوپی:پس من بهت کمک میکنم تا بهش برسی البته باید از اعضا هم کمک بخوام
جیمین:ممنونمممم
(از دید ا.ت)
بعد چند دقیقه اهنگ میزارن و ما باید میرقصیدیم
که جیمین میاد سمتت
جیمین:افتخاد میدید؟
نمیتونستی بگی نه چون زشت میشد و کلی حرف پشتت در میووردن
پس قبول میکنی و شروع به رقصیدن میکنین
جیمین:خیلی وقته ندیدمت
ا.ت:منم همینطور
جیمین:خیلی خوشکل شدی
ا.ت:میدونم
جیمین:دلت برات تنگ نشده؟
ا.ت:نه
جیمین؛ولی من دلم برات تنگ شده
ا.ت:الان ازم انتظار داری که هنوز عاشقت باشم؟
جیمین؛نه...میدونم خیلی ناراحت شد..
ا.ت:ناراحت شدم؟کسی که با تمام وجودم عاشقش بودم بهم خیانت کرد میدونی چه حسی داره؟ازت متنفرم جیمین
جیمین:متاسفم
ا.ت:الان با متاسف بودنت متنفر بودن من از بین میره؟
جیمین:....
میخاست حرف بزنه که اهنگ تموم شد از همدیگه جدا میشین و هرکدومتون میرین سمت میز خودتون
یونا:خوش گذشت؟
ا.ت:اعصاب ندارم یونا بس کن
یونا:باشه بابا...ولی جیمین خیلی خوشتیپ شده ها
ا.ت:اون از اولشم خوشتیپ بود (زیرلب)
یونا:چی؟
ا.ت:هیچی
بعد چند ساعت مهمونی تموم میشه و میرید خونه هاتون