𝐏𝐚𝐫𝐭⁷
𝐏𝐚𝐫𝐭⁷
{𝐁𝐥𝐚𝐜𝐤 𝐚𝐧𝐝 𝐰𝐡𝐢𝐭𝐞 𝐥𝐨𝐯𝐞}
••••••••••••••
به زور چشمامو باز کردم و دیدم که تو بیمارستانم که یهو در باز شد و خودمو به خواب زدم
جیمین:ا/ت ببخشید که بهت تهمت به اون بزرگی رو زدم نمیخواستم اینجوری بشه لطفاً زودتر بیدار شو پلیسا ممکنه مارو پیدا کنن
جونگکوک: جیمین.....نه ... باید(نفس نفس)
جیمین:چیشدع بیا آب بخور نفست بیاد بالا
جونگکوک:....پلیسا اینجان
جیمین:چ..چ.چی
جونگکوک:باید همینجا بمونیم بریم بیرون خطرناکه
جیمین:زنگ بزن به یکی از بادیگاردا اینجا کشیک بده
جونگکوک: باشه
••••••••••••••••
شوگا:آفرین کارتون خوب بود
ته ته:بهت که گفتم پلیسا رو دیدن ترسیدن
شوگا:باید نقشه جدیدمون و به ا/ت بگیم
ته ته: رییسشون هم خیلی مشکوک میزنه انگار خودش از یکی دیگه دستور میگیره
شوگا:چندتا خدمتکار نیاز داریم
ته ته:آره بعدشم که گفتن برای چی اومدین میگن از طرف ا/ت
شوگا: آره عالیه!
•••••••••••••••
..:خب جانگ چخبر
جیهوپ:توی عمارتمون شنود پیدا شده و جیمین به ا/ت شک کرده بود که شکش غلط بود
..:باید اون جاسوس و پیدا کنی وگرنه میدونی که چی میشه هوم؟
جیهوپ: آره میدونم(عصبی)
..:تو الان از من دستور میگیری پس از این به بعد هرچی میگم باید بگی...؟
جیهوپ:.....
..:باید بگی(داد،کوبیدن دست روز میز)
جیهوپ:...چشم
..:گورتو گم کن
جیهوپ:فک نکن که بخاطر ترس از توعه که به حرفات گوش میدم و هرچی میگی میگم چشم نه همش بخاطر هاناس منو اون همو دوست داریم چه تو بخوای چه نخوای
..:اون خواهر منه و چون پدر و مادری هم نداریم من تصمیم میگیرم که با کی باشه با کی نباشه
جیهوپ:باشه بچرخ تا بچرخیم
..:به سلامت
•ادامه دارد•
•عشق سیاه و سفید•
{𝐁𝐥𝐚𝐜𝐤 𝐚𝐧𝐝 𝐰𝐡𝐢𝐭𝐞 𝐥𝐨𝐯𝐞}
••••••••••••••
به زور چشمامو باز کردم و دیدم که تو بیمارستانم که یهو در باز شد و خودمو به خواب زدم
جیمین:ا/ت ببخشید که بهت تهمت به اون بزرگی رو زدم نمیخواستم اینجوری بشه لطفاً زودتر بیدار شو پلیسا ممکنه مارو پیدا کنن
جونگکوک: جیمین.....نه ... باید(نفس نفس)
جیمین:چیشدع بیا آب بخور نفست بیاد بالا
جونگکوک:....پلیسا اینجان
جیمین:چ..چ.چی
جونگکوک:باید همینجا بمونیم بریم بیرون خطرناکه
جیمین:زنگ بزن به یکی از بادیگاردا اینجا کشیک بده
جونگکوک: باشه
••••••••••••••••
شوگا:آفرین کارتون خوب بود
ته ته:بهت که گفتم پلیسا رو دیدن ترسیدن
شوگا:باید نقشه جدیدمون و به ا/ت بگیم
ته ته: رییسشون هم خیلی مشکوک میزنه انگار خودش از یکی دیگه دستور میگیره
شوگا:چندتا خدمتکار نیاز داریم
ته ته:آره بعدشم که گفتن برای چی اومدین میگن از طرف ا/ت
شوگا: آره عالیه!
•••••••••••••••
..:خب جانگ چخبر
جیهوپ:توی عمارتمون شنود پیدا شده و جیمین به ا/ت شک کرده بود که شکش غلط بود
..:باید اون جاسوس و پیدا کنی وگرنه میدونی که چی میشه هوم؟
جیهوپ: آره میدونم(عصبی)
..:تو الان از من دستور میگیری پس از این به بعد هرچی میگم باید بگی...؟
جیهوپ:.....
..:باید بگی(داد،کوبیدن دست روز میز)
جیهوپ:...چشم
..:گورتو گم کن
جیهوپ:فک نکن که بخاطر ترس از توعه که به حرفات گوش میدم و هرچی میگی میگم چشم نه همش بخاطر هاناس منو اون همو دوست داریم چه تو بخوای چه نخوای
..:اون خواهر منه و چون پدر و مادری هم نداریم من تصمیم میگیرم که با کی باشه با کی نباشه
جیهوپ:باشه بچرخ تا بچرخیم
..:به سلامت
•ادامه دارد•
•عشق سیاه و سفید•
۲.۱k
۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.