خدمتکار عمارت ما
پارت:۳
ات ویو:
داشتم میرفتم سمت اتاق اون اربابه که یهو یکی از پشت گرفتم و چسپوندم به دیوار و دستام رو گرفت و برد بالای سرم و لبش رو به لبام نزدیک کرد
جیمین:اوم...بیبی گرل...تو همون خدمتکار جدیدی...؟
ات:ا..اره....
جیمین:اوم...ددی داری؟
ات:ن..نه
جیمین:پس بیا
کرمم:ادمین گل...یا شایدم خل...یکم اذیتشون کنیم..؟
ادمین:ارههه
کرمم:پس بیاین پایین
ادمین:چیزی نیس نیا
کرمم:یه کوچولو دیگه
جیمین دست ات رو گرف و بردش تو اتاقش انداختش رو تخت و روش خیمه زد و شروع کرد به کیسیدنش
که یهو.....
جونگکوک:ج..جیمنننننن داری چیکار میکنیییی...؟
جیمین:اوم..یع بیبی پیرا کردم کوکی
جونگکوک:اون...اون خدمتکار شخصیه منه ازش دور شو...!
جیمین:چ..چی..آح...باشه
=جونگکوک بازو ات رو گرفت و اوردش پیش خودش=
جونگکوک:پدرسگ...از این به بعد حواست بیشتر حمع باشه
ات:ب...باشه
=ناگهان ات به خودش اومدو دید توی بغل جونگکوکه و جونگکوک فقط یه سلوارک پاشه.....=
ات:فاخ...راخ...داخ....زاخ...ماخخخ..جاخخ...چیزه...بگی حولتوو
=و رفت پایین پیش اجوما=
جونگکوک:داداش...نکنه داشتین مواد میزدین بد موقع اومدم....؟
_بریم پیش اجوما و ات_
اجوما:چی شده دست و پا چلفتی...؟
ات:اجومااا...چرا غیر اون ارباب خوشگله یکی دیگه ام هسس...؟
اجوما:چون اینجا ۷ تا ارباب داره
ات:جااااااننن
اجوما:حیحی
ارباب اول:جئون جونگ کوک
ارباب دوم:پارک جیمین
ارباب سوم:کیم تهیونگ
ارباب چهارم:جانگ هوسوک
ارباب پنجم:مین یونگی
ارباب شیشم:کیم سوکجین
ارباب هفتم:کیم نامجون
ات:واتا...فااااخ
اجوما:حعی
جونگکوک:ات....اتتتتتت
ات:ب..بله
جونگکوک:زود باش بیا اینجا
ات داشت میرفت بالا که یهو جونگکوک......
ات ویو:
داشتم میرفتم سمت اتاق اون اربابه که یهو یکی از پشت گرفتم و چسپوندم به دیوار و دستام رو گرفت و برد بالای سرم و لبش رو به لبام نزدیک کرد
جیمین:اوم...بیبی گرل...تو همون خدمتکار جدیدی...؟
ات:ا..اره....
جیمین:اوم...ددی داری؟
ات:ن..نه
جیمین:پس بیا
کرمم:ادمین گل...یا شایدم خل...یکم اذیتشون کنیم..؟
ادمین:ارههه
کرمم:پس بیاین پایین
ادمین:چیزی نیس نیا
کرمم:یه کوچولو دیگه
جیمین دست ات رو گرف و بردش تو اتاقش انداختش رو تخت و روش خیمه زد و شروع کرد به کیسیدنش
که یهو.....
جونگکوک:ج..جیمنننننن داری چیکار میکنیییی...؟
جیمین:اوم..یع بیبی پیرا کردم کوکی
جونگکوک:اون...اون خدمتکار شخصیه منه ازش دور شو...!
جیمین:چ..چی..آح...باشه
=جونگکوک بازو ات رو گرفت و اوردش پیش خودش=
جونگکوک:پدرسگ...از این به بعد حواست بیشتر حمع باشه
ات:ب...باشه
=ناگهان ات به خودش اومدو دید توی بغل جونگکوکه و جونگکوک فقط یه سلوارک پاشه.....=
ات:فاخ...راخ...داخ....زاخ...ماخخخ..جاخخ...چیزه...بگی حولتوو
=و رفت پایین پیش اجوما=
جونگکوک:داداش...نکنه داشتین مواد میزدین بد موقع اومدم....؟
_بریم پیش اجوما و ات_
اجوما:چی شده دست و پا چلفتی...؟
ات:اجومااا...چرا غیر اون ارباب خوشگله یکی دیگه ام هسس...؟
اجوما:چون اینجا ۷ تا ارباب داره
ات:جااااااننن
اجوما:حیحی
ارباب اول:جئون جونگ کوک
ارباب دوم:پارک جیمین
ارباب سوم:کیم تهیونگ
ارباب چهارم:جانگ هوسوک
ارباب پنجم:مین یونگی
ارباب شیشم:کیم سوکجین
ارباب هفتم:کیم نامجون
ات:واتا...فااااخ
اجوما:حعی
جونگکوک:ات....اتتتتتت
ات:ب..بله
جونگکوک:زود باش بیا اینجا
ات داشت میرفت بالا که یهو جونگکوک......
۲۰.۴k
۰۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.