(در جواب پست یکی از کاربران محترم!)
(در جواب پست یکی از کاربران محترم!)
مطالب خیلی زیاد بود ب ناچار خلاصه کردم.
شبهه:
سلمان فارسی
روزبه کازرونی" پسر "بدخشان کاهن" (روحانی زرتشتی) بود که به دلیل بازگشت از دین اجدادی مورد تعقیب حکومت ایران قرار گرفت.
سلمان (روزبه) در دوران کودکی مادرش را از دست داد و عمه او سرپرستی اش را به عهده گرفت. او یک دانشمند و اهل مطالعه و تحقیق و به علم ساحری و جادوگری نیز آگاه بود و همچنین از نظامیان برجسته ی زمان ساسانی او ابتدا به عقاید دین میترایی (دین ایرانیان پیش از زرتشت) کاملا" آشنا بودو سپس دین زرتشت را به طبعیت از پدرش پذیرفت....
و الی اخر....
پاسخ به شبهه:
قبل از ورود به پرداختن به جزئیات و موارد ذکر شده باید گفت اصلی ترین و بزرگترین ضعف این مطالب این است که هیچ منبعی ولو معاصر برای آن ذکر نشده است، حال آنکه یکی از اساسی ترین شرایط یک نوشته تاریخی مستند بودن آن است،لذا ابتدا لازم است نویسنده این سطور منبع خود را ذکر کند ؟
بزرگترین اتهامی که در این نوشته متوجه شخصیت والای جناب سلمان فارسی شده است،این است که ایشان را عامل اصلی حمله اعراب به ایران معرفی کرده و تمام تلاش خود را روی این مطلب متمرکز کرده است که مسلمان شدن ایرانیان را عامل بدبختی و آوارگی ایرانیان معرفی کرده که عامل آن هم سلمان فارسی بوده است.
در این نوشته ضمن بیان مقام علمی سلمان،وی را ساحر و جادوگر نیز معرفی کرده اند،اتهامی که دشمنان شخصیت های بزرگ هنگام عجز و ناتوانی آن را دست آویز مناسبی برای بدنام کردم آن شخصیت بکار می گیرند.
نویسنده ضمن معرفی حمله اعراب به ایران و مسلمان شدن ایرانیان،بعنوان فاجعه ای بزرگ که عامل تمام بدبختی های ایران نیز همین است و عامل اصلی هم سلمان فارسی بوده است،حال آنکه مطمئناً اگه مردم ایران از شاهان ساسانی راضی بودند و حامی حکومت ساسانی بودند یقیناً اعرابی که از نظر سلاح و تجهیزات و امکانات به ارتش ایران نمی رسیدند نمی توانستند به راحتی پیروز شوند و تا خراسان پیش بروند.
دوم اینکه بر هیچ منصفی پوشیده نیست که نفوذ اسلام موجب پیشرفت تمدن ایران از جهات مختلف گردید و دانشمندان و تمدن ایرانی اسلامی را سرامد جهان ساخت.
سوم اینکه مسلمانان در پیکارها اجازه ی قتل کودکان و پیران و زنان و نابینایان را نداشتند.
پیشوای مسلمانان در حین جنگ می توانست صلح خواهی دشمن را بپذیرد، اما درباره ی اسیران به تفاوت عمل می شد و اوضاع و احوال وقت در این رفتار مؤثر بود.
(طبری، همان،ج4،ص 186-187).
و چهارم اینکه شبهه ی "هجوم عرب و نابودی تمدن ایران" را غربی ها و اسلام ستیزان برای انحراف افکار و پوشاندن جنایات و غارت های خود مطرح کرده و می کنند. غربی های استعمارگر و مکار قرن های متمادی منابع و فرهنگ ما را به غارت بردند و حال برای انحراف افکار جوانان ما این شبهات را مطرح می کنند. برای اینکه بدانید چه میزان از منابع و فرهنگ ما را غارت کردند و به روی خود هم نیاوردند کافی است سری به موزه های اروپا و خصوصاً آنچه در اختیار صهیونیست هاست بزنید.
یکی از مسائلی که نویسنده اشاره کرده است،تصرف فرش بهارستان توسط سلمان فارسی است،در این رابطه نکاتی خدمت شما عرض می کنم:
طبق تحقیق که به عمل آمده تنی چند از مورخین، ماجرا فرش بهارستان را ذکر کرده اند که عبارتند از: طبری (310هـ)، ابن اثیر (630هـ)، ابن کثیر (774هـ)، و ابن خلدون (808هـ).
اما اینها از چه کسی نقل کرده اند؟؟؟
الف :ابن اثیر اگرچه مدرک نقل خود را در هنگام ذکر ماجرا نیاورده، ولی در مقدمه ی کتابش تصریح می کند که منبع اصلی کتاب وی، همان تاریخ طبری است(1)
ب:ابن کثیر هم کلیه ی وقایع مربوط به فتوحات را از ابن جریر یا همان طبری نقل می کند. در آغاز نقل این ماجرا هم می نویسد:
وذکر سیف فی روایته ...(2)
و سیف راوی اصلی این ماجرا در کتاب تاریخ طبری است.
ج:ابن خلدون نیز به مانند ابن اثیر نامی از منبع نقلش نیاورده، اما در پایان بحث خلافت خلفا و فتوحات و جنگ ها، به صراحت می گوید که این مطالب را از کتاب طبری نقل نموده است(3)
نتیجه: اصل ماجرای فرش بهارستان در هیچ کتاب شیعی نیامده، و همه ی مدارک دیگر برای اهل سنت هستند. اگر هم در برخی کتب شیعی اثری از این ماجرا می بینیم، همگی به کتاب تاریخ طبری که از اهل سنت است باز می گردد.
اما طبری از کجا نقل کرده؟؟
ماجرای فرش بهارستان را طبری در دو روایت که هر دو از طریق سیف بن عمر است، نقل می کند(4)
اما سیف بن عمر کیست ؟
وی کتاب معروفی دارد به نام "الردة والفتوح" که فهرست نویسان آن را برای وی ذکر کرده اند. باید دانست که طبری استفاده ی فراوانی از آن در کتاب تاریخش کرده است. این ماجرا هم حتماً از کتاب فتوح سیف نقل شده است.
ترمذی حدیثی از او در سنن خود نقل کرده است. خود وی پس از نقل حدیث می نویسد:
این
مطالب خیلی زیاد بود ب ناچار خلاصه کردم.
شبهه:
سلمان فارسی
روزبه کازرونی" پسر "بدخشان کاهن" (روحانی زرتشتی) بود که به دلیل بازگشت از دین اجدادی مورد تعقیب حکومت ایران قرار گرفت.
سلمان (روزبه) در دوران کودکی مادرش را از دست داد و عمه او سرپرستی اش را به عهده گرفت. او یک دانشمند و اهل مطالعه و تحقیق و به علم ساحری و جادوگری نیز آگاه بود و همچنین از نظامیان برجسته ی زمان ساسانی او ابتدا به عقاید دین میترایی (دین ایرانیان پیش از زرتشت) کاملا" آشنا بودو سپس دین زرتشت را به طبعیت از پدرش پذیرفت....
و الی اخر....
پاسخ به شبهه:
قبل از ورود به پرداختن به جزئیات و موارد ذکر شده باید گفت اصلی ترین و بزرگترین ضعف این مطالب این است که هیچ منبعی ولو معاصر برای آن ذکر نشده است، حال آنکه یکی از اساسی ترین شرایط یک نوشته تاریخی مستند بودن آن است،لذا ابتدا لازم است نویسنده این سطور منبع خود را ذکر کند ؟
بزرگترین اتهامی که در این نوشته متوجه شخصیت والای جناب سلمان فارسی شده است،این است که ایشان را عامل اصلی حمله اعراب به ایران معرفی کرده و تمام تلاش خود را روی این مطلب متمرکز کرده است که مسلمان شدن ایرانیان را عامل بدبختی و آوارگی ایرانیان معرفی کرده که عامل آن هم سلمان فارسی بوده است.
در این نوشته ضمن بیان مقام علمی سلمان،وی را ساحر و جادوگر نیز معرفی کرده اند،اتهامی که دشمنان شخصیت های بزرگ هنگام عجز و ناتوانی آن را دست آویز مناسبی برای بدنام کردم آن شخصیت بکار می گیرند.
نویسنده ضمن معرفی حمله اعراب به ایران و مسلمان شدن ایرانیان،بعنوان فاجعه ای بزرگ که عامل تمام بدبختی های ایران نیز همین است و عامل اصلی هم سلمان فارسی بوده است،حال آنکه مطمئناً اگه مردم ایران از شاهان ساسانی راضی بودند و حامی حکومت ساسانی بودند یقیناً اعرابی که از نظر سلاح و تجهیزات و امکانات به ارتش ایران نمی رسیدند نمی توانستند به راحتی پیروز شوند و تا خراسان پیش بروند.
دوم اینکه بر هیچ منصفی پوشیده نیست که نفوذ اسلام موجب پیشرفت تمدن ایران از جهات مختلف گردید و دانشمندان و تمدن ایرانی اسلامی را سرامد جهان ساخت.
سوم اینکه مسلمانان در پیکارها اجازه ی قتل کودکان و پیران و زنان و نابینایان را نداشتند.
پیشوای مسلمانان در حین جنگ می توانست صلح خواهی دشمن را بپذیرد، اما درباره ی اسیران به تفاوت عمل می شد و اوضاع و احوال وقت در این رفتار مؤثر بود.
(طبری، همان،ج4،ص 186-187).
و چهارم اینکه شبهه ی "هجوم عرب و نابودی تمدن ایران" را غربی ها و اسلام ستیزان برای انحراف افکار و پوشاندن جنایات و غارت های خود مطرح کرده و می کنند. غربی های استعمارگر و مکار قرن های متمادی منابع و فرهنگ ما را به غارت بردند و حال برای انحراف افکار جوانان ما این شبهات را مطرح می کنند. برای اینکه بدانید چه میزان از منابع و فرهنگ ما را غارت کردند و به روی خود هم نیاوردند کافی است سری به موزه های اروپا و خصوصاً آنچه در اختیار صهیونیست هاست بزنید.
یکی از مسائلی که نویسنده اشاره کرده است،تصرف فرش بهارستان توسط سلمان فارسی است،در این رابطه نکاتی خدمت شما عرض می کنم:
طبق تحقیق که به عمل آمده تنی چند از مورخین، ماجرا فرش بهارستان را ذکر کرده اند که عبارتند از: طبری (310هـ)، ابن اثیر (630هـ)، ابن کثیر (774هـ)، و ابن خلدون (808هـ).
اما اینها از چه کسی نقل کرده اند؟؟؟
الف :ابن اثیر اگرچه مدرک نقل خود را در هنگام ذکر ماجرا نیاورده، ولی در مقدمه ی کتابش تصریح می کند که منبع اصلی کتاب وی، همان تاریخ طبری است(1)
ب:ابن کثیر هم کلیه ی وقایع مربوط به فتوحات را از ابن جریر یا همان طبری نقل می کند. در آغاز نقل این ماجرا هم می نویسد:
وذکر سیف فی روایته ...(2)
و سیف راوی اصلی این ماجرا در کتاب تاریخ طبری است.
ج:ابن خلدون نیز به مانند ابن اثیر نامی از منبع نقلش نیاورده، اما در پایان بحث خلافت خلفا و فتوحات و جنگ ها، به صراحت می گوید که این مطالب را از کتاب طبری نقل نموده است(3)
نتیجه: اصل ماجرای فرش بهارستان در هیچ کتاب شیعی نیامده، و همه ی مدارک دیگر برای اهل سنت هستند. اگر هم در برخی کتب شیعی اثری از این ماجرا می بینیم، همگی به کتاب تاریخ طبری که از اهل سنت است باز می گردد.
اما طبری از کجا نقل کرده؟؟
ماجرای فرش بهارستان را طبری در دو روایت که هر دو از طریق سیف بن عمر است، نقل می کند(4)
اما سیف بن عمر کیست ؟
وی کتاب معروفی دارد به نام "الردة والفتوح" که فهرست نویسان آن را برای وی ذکر کرده اند. باید دانست که طبری استفاده ی فراوانی از آن در کتاب تاریخش کرده است. این ماجرا هم حتماً از کتاب فتوح سیف نقل شده است.
ترمذی حدیثی از او در سنن خود نقل کرده است. خود وی پس از نقل حدیث می نویسد:
این
۱۰.۱k
۲۰ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.