فیک my god father
فیک my god father
ادامه پارت ¹⁵
ته : با ازدواجم مشکلی نداری
ات : نه امیدوارم خوشبخت شی
ته : مرسی
ات: امم میشه زود تر بریم خونه ؟
ته : باشه ولی برای چی
ات : سردمه یکم
ته : بیا کت منو بگیر بنداز روی شونه هات
ات : مرسی ولی میشه بریم ؟
ته : خب باشه بیا بریم
ویو ته :
نمیدونم چرا ناراحت شد فکر کنم زیادی باورش شده که من میخوام ازدواج کنم ای دختره خنگ به خودم اومدم که دیدم داره ازم دور میشه از اونجایی که نمیخوام ناراحتیش رو ببینم همین الان بهش همچی رو میگم
پس دویدم سمتش و صداش زدم
ته : ات
ات : چیزی شده ؟
ته :دستام رو روی صورتش قاب کردم و بوسیدمش که یکم جا خورد و هولم داد
ات : یا چرا همچین کاری کردی
ته : بوسیدمت مشکلیه ؟
ات : تو داری ازدواج میکنی
ته : ازدواجی در کار نیست
ات : باش وایسا چی
ته : من قرار نیس ازدواج کنم
ات : پس یعنی منو نمیدازی بیرون از خونه
ته : ای دختره خنگ ( با خنده )
من فقط یکی رو دوست دارم که اونم الان جلومه
ات : ...
ته : ات شی اعتراف میکنم دوست دارمت
یک جور خاص
کمی عاشق تر از حوا
کمی مجنون تر از لیلی
کمی شیرین تر از فرهاد
وابسته ات شدم !
آنچنان که ماه به آسمان
ماهی به دریا
و آدمی به نفس
وابستگی دارد جانانه بگویمت ؛
عشق جان من “ می خواهمت ”
و این خودش در عصر ما
آغاز داستانی عاشقانه است...
دوست داری با این پسر سنگ دل باشی ؟( کیا مخشون زده شد عرررر من جا ات جواب میدم بله 😔💍)
ات: .. دوست دارم جناب کیم
ته : مرسی که به قلب سیاه این پسر نور دادی
ات اما تهیونگ من زیر سن قانونیم ( همه ارزوشونه که تهیونگ داشته باشن اونوقت این زنیکه فقط گی میخوره 🗿🪓)
ته : تا اون موقع صبر میکنم و برآید استایل بغلش کردم
ات : مرسی
_________________
آمدنت مانند بهار
و همچون رنگین کمان بعد از باران
زیباست
و ای کاش
در اوج این همه زیبایی
به مهمانی من می آمدی
میان تمام لحظه هایم
تکرار می شدی
تا هر ثانیه
دوست داشتنت را
با تپش های قلبم
اعتراف می کردم
ادامه پارت ¹⁵
ته : با ازدواجم مشکلی نداری
ات : نه امیدوارم خوشبخت شی
ته : مرسی
ات: امم میشه زود تر بریم خونه ؟
ته : باشه ولی برای چی
ات : سردمه یکم
ته : بیا کت منو بگیر بنداز روی شونه هات
ات : مرسی ولی میشه بریم ؟
ته : خب باشه بیا بریم
ویو ته :
نمیدونم چرا ناراحت شد فکر کنم زیادی باورش شده که من میخوام ازدواج کنم ای دختره خنگ به خودم اومدم که دیدم داره ازم دور میشه از اونجایی که نمیخوام ناراحتیش رو ببینم همین الان بهش همچی رو میگم
پس دویدم سمتش و صداش زدم
ته : ات
ات : چیزی شده ؟
ته :دستام رو روی صورتش قاب کردم و بوسیدمش که یکم جا خورد و هولم داد
ات : یا چرا همچین کاری کردی
ته : بوسیدمت مشکلیه ؟
ات : تو داری ازدواج میکنی
ته : ازدواجی در کار نیست
ات : باش وایسا چی
ته : من قرار نیس ازدواج کنم
ات : پس یعنی منو نمیدازی بیرون از خونه
ته : ای دختره خنگ ( با خنده )
من فقط یکی رو دوست دارم که اونم الان جلومه
ات : ...
ته : ات شی اعتراف میکنم دوست دارمت
یک جور خاص
کمی عاشق تر از حوا
کمی مجنون تر از لیلی
کمی شیرین تر از فرهاد
وابسته ات شدم !
آنچنان که ماه به آسمان
ماهی به دریا
و آدمی به نفس
وابستگی دارد جانانه بگویمت ؛
عشق جان من “ می خواهمت ”
و این خودش در عصر ما
آغاز داستانی عاشقانه است...
دوست داری با این پسر سنگ دل باشی ؟( کیا مخشون زده شد عرررر من جا ات جواب میدم بله 😔💍)
ات: .. دوست دارم جناب کیم
ته : مرسی که به قلب سیاه این پسر نور دادی
ات اما تهیونگ من زیر سن قانونیم ( همه ارزوشونه که تهیونگ داشته باشن اونوقت این زنیکه فقط گی میخوره 🗿🪓)
ته : تا اون موقع صبر میکنم و برآید استایل بغلش کردم
ات : مرسی
_________________
آمدنت مانند بهار
و همچون رنگین کمان بعد از باران
زیباست
و ای کاش
در اوج این همه زیبایی
به مهمانی من می آمدی
میان تمام لحظه هایم
تکرار می شدی
تا هر ثانیه
دوست داشتنت را
با تپش های قلبم
اعتراف می کردم
۲.۳k
۰۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.