سلام امدم با یک داستان از خودم
این داستان حموم کردن
مامانم :پاشو برو گمشو و حموم از صبحه دارم بهت میگم
من :باشه بابا رفتم
مامان حولمو بیاری
مامانم:مگه دستت شکسته خودت بیار
من :😐
مامانم :ها چیه پوفففف باشه بابا میارم
رفتم حموم قبل اینکه دوش رو باز کنم گفتم
مامان اگه در قفل بشه چی
مامانم :نمیشه تو برو
من : اگه تو آب خفه شدم مردم چی
مامانم :تو نمیری سگ جونی
من :اگه برق رفتی چی
اگه آب رفت چ..
مامانم :د توله خرررررر نمیشه تو برو گمشو حموم
من :باشه بابا فقط یک چیزی
مامانم :بنال
من :اگه جن اومد تو حموم چی
مامانم :نگران نباش تو ترسناک تری جن تورو ببینه فرار میکنه
من:😐
وی در افق محو میشود
خوب بی خیال رفتم تو حموم لباسامو در اورم(ها چیه با جزئیات میخوای نه نه خواهر گلم من مسلمونم)
دوسو باز کردم رفتم زیرش
ایییی چراااا آببببب سرددد داغهههه (عربده تا ناموس)
پام رفت رو صابون با مخ رفتم رو سرامیک
اخخخ سرم کلم ورم کرد شودمم کله بادمجونی
بلند شدم داشتم کلمو میشستم که شامپو رفت تو چشمم
ای من خارتو#@"%&//;@
که دوش افتاد رو ملاجم
و با هزار بدبختی حموم کردم
آمدم بیرون
مامانم : هوی چرا کلت شبیه بادمجونه چرا چشمات قرمزه
من :مامان
مامانم : یامان
😐😑حولمو بیاری
بلی بلی اینم از حموم کردن من 😞
اصلا چقدر خوش شانسم
مامانم :پاشو برو گمشو و حموم از صبحه دارم بهت میگم
من :باشه بابا رفتم
مامان حولمو بیاری
مامانم:مگه دستت شکسته خودت بیار
من :😐
مامانم :ها چیه پوفففف باشه بابا میارم
رفتم حموم قبل اینکه دوش رو باز کنم گفتم
مامان اگه در قفل بشه چی
مامانم :نمیشه تو برو
من : اگه تو آب خفه شدم مردم چی
مامانم :تو نمیری سگ جونی
من :اگه برق رفتی چی
اگه آب رفت چ..
مامانم :د توله خرررررر نمیشه تو برو گمشو حموم
من :باشه بابا فقط یک چیزی
مامانم :بنال
من :اگه جن اومد تو حموم چی
مامانم :نگران نباش تو ترسناک تری جن تورو ببینه فرار میکنه
من:😐
وی در افق محو میشود
خوب بی خیال رفتم تو حموم لباسامو در اورم(ها چیه با جزئیات میخوای نه نه خواهر گلم من مسلمونم)
دوسو باز کردم رفتم زیرش
ایییی چراااا آببببب سرددد داغهههه (عربده تا ناموس)
پام رفت رو صابون با مخ رفتم رو سرامیک
اخخخ سرم کلم ورم کرد شودمم کله بادمجونی
بلند شدم داشتم کلمو میشستم که شامپو رفت تو چشمم
ای من خارتو#@"%&//;@
که دوش افتاد رو ملاجم
و با هزار بدبختی حموم کردم
آمدم بیرون
مامانم : هوی چرا کلت شبیه بادمجونه چرا چشمات قرمزه
من :مامان
مامانم : یامان
😐😑حولمو بیاری
بلی بلی اینم از حموم کردن من 😞
اصلا چقدر خوش شانسم
۲.۰k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.