P⁷🦦🌧
P⁷🦦🌧
وسط مهمونی"
ا.ت کنار کیم وایساده بود
و دست کیم دور کمر ا.ت لحظه به لحظه محکم تر میشد
و نگاهش حرصی تر و عصبی تر!
ا.ت نمیدونست کیم چش شده تنها چیزی که حس میکرد
سرد شدن دستای خودش بود!و حس خفگی ای که دستهایی که دور کمرش
حلقه شده بود بهش میداد
+اخخ
-سکوت"
+م میشه دستتو برداری کیم؟
-کیم؟!فکر نمیکنم بهت اجازه داده باشم اینجا منو با فامیلم صدا کنی عزیزم!
اهمیتی به حرفاش نداد ،نگاه خیره ی شخصی رو بشدت حس میکرد
نگاه کیمو دنبال کرد که رسید به همون شخصی که بهش زل زده بود!یعنی حرص خوردن
کیم بخاطر این بود؟گیج شده بود با جلو اومدن همون پسر از خیالاتش بیرون اومد
÷سلام عزیزم
-کاری داشتی؟
÷فکر نمیکنم با تو حرف زده باشم!
-به عنوان دوست پسرش دوست ندارم دوست دخترم با یه مرد دیگه حرف بزنه
ا.ت لبخندی همراه با تعجب زد،همین حساس بودنای کیم باعث میشد قلبش تند تر از قبل بزنه
÷از کی تاحالا؟
-ببخشید به تو مربوطه؟
÷برو بابا ،عشقم میدونی چقد دلم برات تنگ شده بود!
تمام پسرای اونجا با اینکه حتی چهره ی ا،تو ندیدن فقط بخاطر ثروت بیش از حدش دوستش داشتن!
-ببین پسر!تو از اول مهمونی تا الان چشمت روی دوست دختر منه!الان میتونم بکشمت!
+محکم گرفتن دست کیم"امم بهتر نیست دعوا نکنین؟! عشقم بیا بریم بالا باهم حرف بزنیم خب؟
پسر تا خواست باهاش بره بالا کیم صداش بلند شد
-فکر کنم منظورش من بودم!
+درسته،منظورم ایشونه!
پسر حرصی از اونجا خارج شد
و ا.ت و نامجون باهم رفتن بالا
توی اتاق"
+دلیل این حساسیتا چیه هوم؟ حرصی"
-روی اموالم حساسم مشکلیه؟!
+اموال؟خنده داره!
-ا.ت!تو جز اموال منی!متنفرم از اینکه یکی نزدیکت شه متوجه ای؟از همین الان هم دوست پسرتم!
ا.ت با تعجب عقب رفت
-تو ازم میترسی؟هوم؟
+ن ..نزدیک نیا خ خب؟
-چسبوندش به دیوار"نزدیک تر؟ و لبشو به لب های ا.ت نزدیک کرد
ا.ت دستاشو دور گردن کیم حلقه کرد و فاصله رو به صفر رسوند!
آروم و عاشقانه بوسه رو ادامه دادن
ا.ت آروم دستاشو سمت کراوات کیم برد و بازش کرد
و چند تا از دکمه های اول پیراهنشو باز کرد
و ازش جدا شد
کیم خمار به لبهای ا.ت نگاه کرد
ا.ت لبخند رضایت مندانه ای زد
با نزدیک شدن ا.ت به پسر ،پسر بی طاقت لباشو روی لبای ا.ت گذاشت و بوسه ی جدیدی رو اغاز کردن
بعد از چند مین از هم جدا شدن و روی تخت دراز کشیدن و همو بغل کردن
-دختر خوب،فردا هر کاری بگی میکنم!
و موهاشو نوازش کرد
+استاد؟یادت که نرفته!فردا کلاس داری! و خنده ای کرد
-یااااا
وسط مهمونی"
ا.ت کنار کیم وایساده بود
و دست کیم دور کمر ا.ت لحظه به لحظه محکم تر میشد
و نگاهش حرصی تر و عصبی تر!
ا.ت نمیدونست کیم چش شده تنها چیزی که حس میکرد
سرد شدن دستای خودش بود!و حس خفگی ای که دستهایی که دور کمرش
حلقه شده بود بهش میداد
+اخخ
-سکوت"
+م میشه دستتو برداری کیم؟
-کیم؟!فکر نمیکنم بهت اجازه داده باشم اینجا منو با فامیلم صدا کنی عزیزم!
اهمیتی به حرفاش نداد ،نگاه خیره ی شخصی رو بشدت حس میکرد
نگاه کیمو دنبال کرد که رسید به همون شخصی که بهش زل زده بود!یعنی حرص خوردن
کیم بخاطر این بود؟گیج شده بود با جلو اومدن همون پسر از خیالاتش بیرون اومد
÷سلام عزیزم
-کاری داشتی؟
÷فکر نمیکنم با تو حرف زده باشم!
-به عنوان دوست پسرش دوست ندارم دوست دخترم با یه مرد دیگه حرف بزنه
ا.ت لبخندی همراه با تعجب زد،همین حساس بودنای کیم باعث میشد قلبش تند تر از قبل بزنه
÷از کی تاحالا؟
-ببخشید به تو مربوطه؟
÷برو بابا ،عشقم میدونی چقد دلم برات تنگ شده بود!
تمام پسرای اونجا با اینکه حتی چهره ی ا،تو ندیدن فقط بخاطر ثروت بیش از حدش دوستش داشتن!
-ببین پسر!تو از اول مهمونی تا الان چشمت روی دوست دختر منه!الان میتونم بکشمت!
+محکم گرفتن دست کیم"امم بهتر نیست دعوا نکنین؟! عشقم بیا بریم بالا باهم حرف بزنیم خب؟
پسر تا خواست باهاش بره بالا کیم صداش بلند شد
-فکر کنم منظورش من بودم!
+درسته،منظورم ایشونه!
پسر حرصی از اونجا خارج شد
و ا.ت و نامجون باهم رفتن بالا
توی اتاق"
+دلیل این حساسیتا چیه هوم؟ حرصی"
-روی اموالم حساسم مشکلیه؟!
+اموال؟خنده داره!
-ا.ت!تو جز اموال منی!متنفرم از اینکه یکی نزدیکت شه متوجه ای؟از همین الان هم دوست پسرتم!
ا.ت با تعجب عقب رفت
-تو ازم میترسی؟هوم؟
+ن ..نزدیک نیا خ خب؟
-چسبوندش به دیوار"نزدیک تر؟ و لبشو به لب های ا.ت نزدیک کرد
ا.ت دستاشو دور گردن کیم حلقه کرد و فاصله رو به صفر رسوند!
آروم و عاشقانه بوسه رو ادامه دادن
ا.ت آروم دستاشو سمت کراوات کیم برد و بازش کرد
و چند تا از دکمه های اول پیراهنشو باز کرد
و ازش جدا شد
کیم خمار به لبهای ا.ت نگاه کرد
ا.ت لبخند رضایت مندانه ای زد
با نزدیک شدن ا.ت به پسر ،پسر بی طاقت لباشو روی لبای ا.ت گذاشت و بوسه ی جدیدی رو اغاز کردن
بعد از چند مین از هم جدا شدن و روی تخت دراز کشیدن و همو بغل کردن
-دختر خوب،فردا هر کاری بگی میکنم!
و موهاشو نوازش کرد
+استاد؟یادت که نرفته!فردا کلاس داری! و خنده ای کرد
-یااااا
۱.۶k
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.