عشق من فصل۲ ۸
تهیونگ:اما تو چرا...
سوآ:متاسفم نتونستم عشقتو بپذيرم
تهیونگ:چی عشق من؟
سوآ:منو..تو بهم علاقه نداری؟
تهیونگ:نه.نه.نه منظورم اینه از کجا میدونی
سوآ:خب از بوسه چند روز پیشت و آخرین حرفی که بهم زدی فهمیدم که..
تهیونگ:*بوس*
سوآ:*بوس*
*صدای در*
+پسرم....
سوآ:عه واااا تو کی من کیم اینجا کجاست
+اهم...اینجا دوربین داره....من مزاحمتون نمیشم....
تهیونگ:....
سوآ:تهیونگ...
تهیونگ:هوم؟
سوآ:قول میدی تا آخر عمر کنارم بمونی
تهیونگ:من تا روز مرگم همراهت میمونم
*باز شدن در*
لیا:اوپا من اومدم پی...
تهیونگ:لیا...
.........
کوک:ات امروز هم مرخصی
ات:چرااا
کوک:تو بارداری
ات:کوکی باردارم.....فلج نشدم که
کوک:نه برو خونه بدو..من رییستم..
ات:چشم سرورم امر دیگه؟
کوک:چیزی نیست فقط برو خونه
ات:هوف..باشه فعلا*بوس*
سوآ:متاسفم نتونستم عشقتو بپذيرم
تهیونگ:چی عشق من؟
سوآ:منو..تو بهم علاقه نداری؟
تهیونگ:نه.نه.نه منظورم اینه از کجا میدونی
سوآ:خب از بوسه چند روز پیشت و آخرین حرفی که بهم زدی فهمیدم که..
تهیونگ:*بوس*
سوآ:*بوس*
*صدای در*
+پسرم....
سوآ:عه واااا تو کی من کیم اینجا کجاست
+اهم...اینجا دوربین داره....من مزاحمتون نمیشم....
تهیونگ:....
سوآ:تهیونگ...
تهیونگ:هوم؟
سوآ:قول میدی تا آخر عمر کنارم بمونی
تهیونگ:من تا روز مرگم همراهت میمونم
*باز شدن در*
لیا:اوپا من اومدم پی...
تهیونگ:لیا...
.........
کوک:ات امروز هم مرخصی
ات:چرااا
کوک:تو بارداری
ات:کوکی باردارم.....فلج نشدم که
کوک:نه برو خونه بدو..من رییستم..
ات:چشم سرورم امر دیگه؟
کوک:چیزی نیست فقط برو خونه
ات:هوف..باشه فعلا*بوس*
۴.۹k
۲۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.