In My School
بلاخره بعد از صحبت کردن های فراوان با پدر و مارهامون اجازه دادن که بریم برای آدیشن
قرار شد که فردا ساعت ۵ صبح بریم ایستگاه اتوبوس تا حرکت کنیم به سمت سئول...
فردا صبح:
اینقدر ذوق داشتم که اصلا خوابم نبرد.بیدار شدم و دیدم مامانم یه تپه خوراکی و غذا دار می چپونه تو کیفم:/
-مامانننننننن داری چی کار می کنی؟؟؟
-سکوت....گشنت میشه بعد اونجا میری غذاهای چرت و پرت می خری می خوری تازشم یه عالمه گذاشتم که با دوستات بخوری:)
-ای بابا...باشه....
-آفرین حالا بدو برو لباس بپوش من که نمی رسونمت
:/-
ایستگاه اتوبوس:
منتظر بودم تا همه ی بچه ها بیان اون دوتا کفتر عاشق که زودتر اومدن بعدشم یونگی یعنی هرچی از این بشر بگم کم گفتم......خیلی خوبهههههههه
ایییییی یونجی ببند در مغزت رو پیش خودت چی فکر کردی؟؟
خلاصه نشستیم تو اتوبوس خودتون خوب می دونین که کی پیش کی نشست دیگه:/
بلاخره رسیدیم سئول:
همه با دهن باز به کمپانی نگاه می کردیم.......
.........................................
خب بروبچ اینم از این پارت
امیدوارم که خوشتون اومده باشه
لایک و نظر یادتون نره
من خیلی خیلی دوست دارم نظراتتون رو بخونم :)
همین دیگه دوستون دارم☆
قرار شد که فردا ساعت ۵ صبح بریم ایستگاه اتوبوس تا حرکت کنیم به سمت سئول...
فردا صبح:
اینقدر ذوق داشتم که اصلا خوابم نبرد.بیدار شدم و دیدم مامانم یه تپه خوراکی و غذا دار می چپونه تو کیفم:/
-مامانننننننن داری چی کار می کنی؟؟؟
-سکوت....گشنت میشه بعد اونجا میری غذاهای چرت و پرت می خری می خوری تازشم یه عالمه گذاشتم که با دوستات بخوری:)
-ای بابا...باشه....
-آفرین حالا بدو برو لباس بپوش من که نمی رسونمت
:/-
ایستگاه اتوبوس:
منتظر بودم تا همه ی بچه ها بیان اون دوتا کفتر عاشق که زودتر اومدن بعدشم یونگی یعنی هرچی از این بشر بگم کم گفتم......خیلی خوبهههههههه
ایییییی یونجی ببند در مغزت رو پیش خودت چی فکر کردی؟؟
خلاصه نشستیم تو اتوبوس خودتون خوب می دونین که کی پیش کی نشست دیگه:/
بلاخره رسیدیم سئول:
همه با دهن باز به کمپانی نگاه می کردیم.......
.........................................
خب بروبچ اینم از این پارت
امیدوارم که خوشتون اومده باشه
لایک و نظر یادتون نره
من خیلی خیلی دوست دارم نظراتتون رو بخونم :)
همین دیگه دوستون دارم☆
۸۶۳
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.