در میان لفافه های سفید و سیاه
در میان لفافه های سفید و سیاه
وقتی تن اهوراییت نقش تختِ مملو از پر قو میشود،
من همچون ناخدای تشنه ی ساحل،
بر روی اندام بکرت سجده ی رسیدن ، آغاز می کنم،
اندامت را مو به مو با لبهایم غرق بوسه کرده
و
دستم را بسان لنگر،بر کمرت میگیریم،
و تا ابد بر امواج شیرین بدنت بالا و پایین سماع میکنم
تا شهد زنانگیت فوران کند
غرق در لذت
برساحل دنج آغوشم پناه می بری و باز سجده ای دیگر آغاز میکنیم...
وقتی تن اهوراییت نقش تختِ مملو از پر قو میشود،
من همچون ناخدای تشنه ی ساحل،
بر روی اندام بکرت سجده ی رسیدن ، آغاز می کنم،
اندامت را مو به مو با لبهایم غرق بوسه کرده
و
دستم را بسان لنگر،بر کمرت میگیریم،
و تا ابد بر امواج شیرین بدنت بالا و پایین سماع میکنم
تا شهد زنانگیت فوران کند
غرق در لذت
برساحل دنج آغوشم پناه می بری و باز سجده ای دیگر آغاز میکنیم...
۱۱.۴k
۲۵ تیر ۱۴۰۲