سی و هشتم
ممد: اون مال یه زمان بود
پانی: خو الان رفیقمه
ممد: بعدشم تو دیگه مال منی
پانی:راس میگی،،البته من زوری باهاش رل زدم چون اگه رل نمیزدم میرف گند کاریام رو لو میداد بع....
نیک: آقا متی چرا به ممد حرف میزنی
متی:هیچی نگفتم چون میدونستم نیک ادامه میده ومنم که اعصابم خورد بشه میزنم یه بلایی سرش میارم
نیک: الان لال شدی ایشاالله لال بمونی(خانم فلاحی زبونت رو گاز بگیری)
متی: رفتم تو گوشیم
نیک: از رل جدیدت چه خبر
متی:واقعا دیگه اعصابم داش خورد میشد،، نیک برو تو اتاق (باآرامی)
نیک: نمیرم
متی: میگم برو تو اتاق (کمی خشم)
نیک: نمیخوام
متی: میگم برو تو اتاق(باداد)(دارم تصور میکنم خودمم ترسیدم)
دیا: داشتم تو خونه کار میکردم که یکی از پشت بغلم کرد برگشتم دیدم اریه،، به به چطوری چه خبرا بالاخره امدی
اری: بله من میرم تو ماشین تو زود بیا
دیا:هنگ کرده بودم،، کجا میریم
اری: تو کارت نباشه یه جای خیلی خوب
دیا: باشه برو،، خیلی ذوق کرده بودم رفتم سری حاضر شدم که برم رفتم که سوار ماشین بشم که تاریکی متلق
اری: دیا دیا یا ابلفضل
برید تو خماری
پانی: خو الان رفیقمه
ممد: بعدشم تو دیگه مال منی
پانی:راس میگی،،البته من زوری باهاش رل زدم چون اگه رل نمیزدم میرف گند کاریام رو لو میداد بع....
نیک: آقا متی چرا به ممد حرف میزنی
متی:هیچی نگفتم چون میدونستم نیک ادامه میده ومنم که اعصابم خورد بشه میزنم یه بلایی سرش میارم
نیک: الان لال شدی ایشاالله لال بمونی(خانم فلاحی زبونت رو گاز بگیری)
متی: رفتم تو گوشیم
نیک: از رل جدیدت چه خبر
متی:واقعا دیگه اعصابم داش خورد میشد،، نیک برو تو اتاق (باآرامی)
نیک: نمیرم
متی: میگم برو تو اتاق (کمی خشم)
نیک: نمیخوام
متی: میگم برو تو اتاق(باداد)(دارم تصور میکنم خودمم ترسیدم)
دیا: داشتم تو خونه کار میکردم که یکی از پشت بغلم کرد برگشتم دیدم اریه،، به به چطوری چه خبرا بالاخره امدی
اری: بله من میرم تو ماشین تو زود بیا
دیا:هنگ کرده بودم،، کجا میریم
اری: تو کارت نباشه یه جای خیلی خوب
دیا: باشه برو،، خیلی ذوق کرده بودم رفتم سری حاضر شدم که برم رفتم که سوار ماشین بشم که تاریکی متلق
اری: دیا دیا یا ابلفضل
برید تو خماری
۱۷.۶k
۲۴ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.