pt 4
داشتم گریه میکردم قلبم درد گرفته بود گذشتمونو به یاد آوردم همه خاطراتی باهم از بچگی داشتیم نباید از خودم برونمش باید کمکش کنم باید قلب بی احساس و یخ زدشو برگردونم اون هرجور باشه هنوزم همون جونگ کوکی مهربون و دلسوز منه زندانیشم باشم بازم عاشقش میمونم چه بخواد چه نخواد اشکامو پاک کردم برام غذا آوردن خوردم جونگ کوک منو آزاد گذاشته بود ولی شکنجه میکرد من بازم عاشقش بودم مظلومم میشدم کاری نمیکرد و بلخره دست از شکنجه کردن برداشت رو زمین افتاده بودم سلفه میکردم من:ت تو می میخوای م م منو ب بکشی خنده ای کرد خنده عصبی و شیطانی کوک:بکشم نه عزیزکم اینا همش واسه اینه که یاد بگیری به حرفام گوش کنی با حالتی بی جون گفتم من:هی جونگ کوکی تو هرکاری میخوای باهام بکن من من بمیرمم مثل بچگیام دوست دارم با این حرفام خندش محو شد و قیافش ناراحت شد و با دیدن این قیافه از هوش رفتم
از زبون جونگ کوک
از هوش رفت من مجبور بودم همش بخاطر یه چول سادست من مجبورم جیهو باید تو رو به عنوان برده بفرستمت (درسته بچه ها جونگ کوک با فردی به نام کیم نامجون قرار داد بسته تا دخترایه خوشگل رو براش ببره تا جونگ کوک به پول هایی که میخواد برسه و حالا گزینه بعدیش جیهو ولی جونگ کوک هنوز نمیدونه که عشقشو بفرسته یا نه و میخواد هر طور شده ذهنشو دور کنه تا زیر قول و قراراش نزنه) منو ببخش
براید استایل بغلش کردم و بردمش تو اتاقش
از زبون جونگ کوک
از هوش رفت من مجبور بودم همش بخاطر یه چول سادست من مجبورم جیهو باید تو رو به عنوان برده بفرستمت (درسته بچه ها جونگ کوک با فردی به نام کیم نامجون قرار داد بسته تا دخترایه خوشگل رو براش ببره تا جونگ کوک به پول هایی که میخواد برسه و حالا گزینه بعدیش جیهو ولی جونگ کوک هنوز نمیدونه که عشقشو بفرسته یا نه و میخواد هر طور شده ذهنشو دور کنه تا زیر قول و قراراش نزنه) منو ببخش
براید استایل بغلش کردم و بردمش تو اتاقش
۴۸.۶k
۲۴ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.