دلهره
part 61
_ همونجور که تو از تماشای ستاره ها خسته نمیشی منم از تماشای تو خسته نمیشم
نوئل رو بیشت تو بغلم فشردم و بوسه ای روی موهاش گذاشتم
_ نوئل فکر کنم برای امروز کافی باشه از اینجا تا سئول راه زیادیه بهتره از الا حرکت کنیم تا حداقل ساعت یازده اونجا باشیم
_ اما نمی تونم از اینجا دل بکنم اینجا بودن اونم همراه با تو بیشتر از اون چیزی که فکر میکردم بهم خوشگذشت نمیخوام این خوشی تموم شه
_ کی گفته قراره تموم شه باز میتونیم بیایم اینجا ولی برای امروز کافیه
بلند شو باید وسایل ها رو جمع کنیم
دست نوئل رو گرفتم و باهم از کنار اون دریاچه بلند شدیم
وسایل ها رو جمع کردیم و توی ماشین گذاشتیم .
نوئل هنوز داشت اون دریاچه رو نگاه میکرد
_ نوئل بعدا هم میتونیم باز بیایم بیا فعلا بریم حتما مامانت الا منتظرته
_ باشه اومدم
سوار ماشین شدیم
کمربندمو بستم وبه سمت خونه حرکت کردیم
با یه دستم فرمون رو گرفته بودم و با اون یکی دستم دستای نوئل رو گرفته بودم .
تقریبا یک ساعتی بود که توی راه بودیم
یه نگاه به نوئل انداختم متوجه شدم که غرق در خوابه
حتما خیلی خسته بوده .
دستم رو از روی دست نوئل برداشتم
و چون هوا خیلی تاریک بود و اون قسمت از جاده روشنایی خوبی نداشت حواسمو روی رانندگی دادم
بلاخره بعد از یک ساعت رانندگی به مرکز شهر سئول رسیدیم
دیگه تا خونه ی نوئل راهی نبود
یه نگاه به گوشی نوئل انداختم متوجه تماسای پی درپی مامانش شدم
حتما گوشیش روی بی صدا بوده و گرنه باید متوجه میشدیم همونجور که داشتم رانندگی میکردم گوشیش رو برداشتم و شماره ی مادرش رو گرفتم
با بوق اول گوشی رو برداشت از صداش معلوم بود که نگرانه
_ الو نوئل گوشی رو چرا برنمیداری
_ الو ببخشید گوشی روی بی صدا بود متوجه ی تماس نشدیم بازم عذر میخوام نگرانتون کردیم
_ اوه تهیونگ تویی نوئل خودش کجاست
_ مسیر طولانی خستش کرده بود خوابیده
خودتونو نگران نکنید چند دقیقه ی دیکه اونجاییم منتظر باشید
_ بازم ممنونم ازت مراقب خودتون باشید
از تشکر کردم و گوشی رو قطع کرد
دوباره نگاهی به چهره ی نوئل انداختم که غرق در خواب بود
به خونه ی نوئل که رسیدیم
ماشینو دم در پارک کردم
از ماشین پیاده شدم و به سمت در نوئل رفتم
سعی کردم بیدارش کنم ولی خب معلوم بود بدجور غرق در خوابه پس اروم از توی ماشین بیرونش اوردم و با یه استایل بغلش کردم
نگهبانا در رو باز کردم همونطور که ندئل توی بغلم بود به سمت در عمارت رفتم که در توسط مادر نوئل باز شد
_ میشه بگید اتاق نوئل کجاست
مادر نوئل که تازه متوجه شده بود در اتاق رو بهم نشون داد به سمت اتاق رفتم و در رو باز کردم
نوئل رو روی تخت گذاشتم و پتو رو روش کشیدم
بوسه ی ریزی روی موهاش گذاشتم
و از اتاق خارج شدم
_ همونجور که تو از تماشای ستاره ها خسته نمیشی منم از تماشای تو خسته نمیشم
نوئل رو بیشت تو بغلم فشردم و بوسه ای روی موهاش گذاشتم
_ نوئل فکر کنم برای امروز کافی باشه از اینجا تا سئول راه زیادیه بهتره از الا حرکت کنیم تا حداقل ساعت یازده اونجا باشیم
_ اما نمی تونم از اینجا دل بکنم اینجا بودن اونم همراه با تو بیشتر از اون چیزی که فکر میکردم بهم خوشگذشت نمیخوام این خوشی تموم شه
_ کی گفته قراره تموم شه باز میتونیم بیایم اینجا ولی برای امروز کافیه
بلند شو باید وسایل ها رو جمع کنیم
دست نوئل رو گرفتم و باهم از کنار اون دریاچه بلند شدیم
وسایل ها رو جمع کردیم و توی ماشین گذاشتیم .
نوئل هنوز داشت اون دریاچه رو نگاه میکرد
_ نوئل بعدا هم میتونیم باز بیایم بیا فعلا بریم حتما مامانت الا منتظرته
_ باشه اومدم
سوار ماشین شدیم
کمربندمو بستم وبه سمت خونه حرکت کردیم
با یه دستم فرمون رو گرفته بودم و با اون یکی دستم دستای نوئل رو گرفته بودم .
تقریبا یک ساعتی بود که توی راه بودیم
یه نگاه به نوئل انداختم متوجه شدم که غرق در خوابه
حتما خیلی خسته بوده .
دستم رو از روی دست نوئل برداشتم
و چون هوا خیلی تاریک بود و اون قسمت از جاده روشنایی خوبی نداشت حواسمو روی رانندگی دادم
بلاخره بعد از یک ساعت رانندگی به مرکز شهر سئول رسیدیم
دیگه تا خونه ی نوئل راهی نبود
یه نگاه به گوشی نوئل انداختم متوجه تماسای پی درپی مامانش شدم
حتما گوشیش روی بی صدا بوده و گرنه باید متوجه میشدیم همونجور که داشتم رانندگی میکردم گوشیش رو برداشتم و شماره ی مادرش رو گرفتم
با بوق اول گوشی رو برداشت از صداش معلوم بود که نگرانه
_ الو نوئل گوشی رو چرا برنمیداری
_ الو ببخشید گوشی روی بی صدا بود متوجه ی تماس نشدیم بازم عذر میخوام نگرانتون کردیم
_ اوه تهیونگ تویی نوئل خودش کجاست
_ مسیر طولانی خستش کرده بود خوابیده
خودتونو نگران نکنید چند دقیقه ی دیکه اونجاییم منتظر باشید
_ بازم ممنونم ازت مراقب خودتون باشید
از تشکر کردم و گوشی رو قطع کرد
دوباره نگاهی به چهره ی نوئل انداختم که غرق در خواب بود
به خونه ی نوئل که رسیدیم
ماشینو دم در پارک کردم
از ماشین پیاده شدم و به سمت در نوئل رفتم
سعی کردم بیدارش کنم ولی خب معلوم بود بدجور غرق در خوابه پس اروم از توی ماشین بیرونش اوردم و با یه استایل بغلش کردم
نگهبانا در رو باز کردم همونطور که ندئل توی بغلم بود به سمت در عمارت رفتم که در توسط مادر نوئل باز شد
_ میشه بگید اتاق نوئل کجاست
مادر نوئل که تازه متوجه شده بود در اتاق رو بهم نشون داد به سمت اتاق رفتم و در رو باز کردم
نوئل رو روی تخت گذاشتم و پتو رو روش کشیدم
بوسه ی ریزی روی موهاش گذاشتم
و از اتاق خارج شدم
۶.۹k
۰۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.