F2-P3
امشب شبه اولین سالگرد ازدواجمونه ما ساعت 11 شب ازدواج کردیم و الان ساعت 9:30 دقیقس
اگه شوگا یادش نباشه بخدا تا 3 روز باهاش قهرم
همه چیز اماده بود اون از لحاظ مالی همه چی داشت فقط یه بچه توی زندگیمون کم بود که اونم تا 8 ماه و 25 روز دیگه به دنیا میاد
درسته من دیروز رفتم سونوگرافی و دیدم که باردارم و دختر گفت 5 روزه که باردارم خیلی دوست دارم بدونم واکنش شوگا چیه
پرش زمانی به ساعت 11:10 دقیقه
این کجاستتتت نکنه یادش رفته؟
بهم گفت امروز جلسه داره و دیر میاد نمیدونستم اینقدر دیر یعنی نمیدونه امروز سالگردمونه؟😓💔
یهو در باز شد چراغا خاموش بود و اصلا اعصاب نداشتم روی مبل مقابل در نشسته بودم و با موهای به هم ریخته باز به در نگاه کردم
شوگا چراغای دم در رو روشن کردو متوجه شده که ریده بلند به حالت صورت کیوت گفت:اولین سالگردمون مبارک عشقم
و من باحالت شاکی گفتم:چه توضیحی داری 12 دقیقه دور اومدی؟
گفت:خب یذره حرفامون طولانی شد🙄👈👉
معلوم بود دروغ میگه فهمید که من خر نیستم
گفت:خب ترافیک؟
خندیدم و پریدم بغلش گفتم:خیلی خری ددی من گفتم لابد یادت رفته
گفت:مگه من یه زن بیشتر دارم که یادم بره؟
گفتم:مگه جرعتم داری بیشتر از 1 زن داشته باشی
گفت:من گوه خوردم عزیزم
خندیدم و از بغلش پایین اومدم رفتم سمت اوپن اشپز خونه و برگشتم
گفتم:یه سوپرایز قشنگ برات دارم
گفت:چیه بگو ببینم
گفتم:تا 8 ماه و 25 روز دیگه خب؟
گفت:یا خدا خب ....قراره بمیرم
گفتم:خدا نکنه تو نباشی من چکار کنم
گفت:خب چی ا/ت نصفه جون شدم
گفتم:خب قراره که تو بابا شییییییییی
از ذوق چشاش پر از اشک شد اومد بغلم کرد و کل صوردم و گردنمو بوسید
با چشمار پر از اشک گفت:واقعا بالا خره دارم بابا میشم؟
گفتم:اره معلومه که اره
مغکم بغلم کرد و از خوشحالی نمیدونست که چکار کنه
گفتم:ددی ازین به بعد باید مراقم باشی
گفت:من همیشه مراقبتم ولی ازین به بعد یه کوچولو دیگه هم داریم ....وای خدایا مرسی بنظرم از فدا باید بریم خرید و اتاقشو اماده کنیم
گفتم:چی میگی شوگا فردا؟(خنده)خیلی زوده ما هنوز کلی وقت داریم
گفت:بهترین خبر چند روز اخیرم بود وای ا/ت مرسیییی
گفتم:خواهش میکنم عزیزم خودت ساختیش عزیزم فقط خداکنه دو قلو نشه😂
گفت:نترس نمیشه.......و اما کادوی من
گفتم:خب حالا تو برام چی اوردی؟
گفت: ا/ت بیا بشین رفتم نشستم اونم روی مبل مقابل من نشست
دستامو گرفت و گفت:ا/ت تو یکی از بزرگترین دارایی های منی من زندگیم و جونم برای توعه و لی الان فقط تونستم اینارو بهت بدم
عین خر تعجب کرده بودم مونده بودم چی میخواد بگه چی میخواد یعنی بهم بده یا خدا خودت به خیر کن
ادامه داد:ا/ت من امروز سند کارخونه؛ماشینام؛و این عمارتی که الان توشی رو به نامت کردم
از تعجب داشتم دیوونه میشدم گفتم:تو فک کردی من برای پولت باهاتم؟
گفت:نه نه نه من فقط کاری که میتونستم برات کنم همین بود من زندگیم به اسم توعه گفتم دارایی هامم به اسم تو باشه
گفتم:ممنون شوگا اما من همینجوری راضیم تو فقط قلبت به نامم باشه برام کافیه
گفت:عزیزم من مغز قلب نمیدونم کلیه روده معده(خنده) همه چیم به نام توعه ایناهم مال دنیاان
گفتم:واقعا ممنونم اما هروقت خواستی بزنی به نام یکی دیگه یا پشیمون شدی بهم بگو من اصلا مشکلی ندارم بعدشم من امشب من چیز دیگه ای از تو میخواستم🤤😁
گفت:جووون چی میخوای بیبی گرل
گفتم:من فقط لباتو میخواستم همین برام کافی بود
اومد و بوسم کرد خواست لباسامم دربیاره که گفتم:باردارم شوگا بزار برای چند وقت دیگه
گفت:بااینکه حشریم ولی باشه عشقم
(6ماه بعد)...
اگه شوگا یادش نباشه بخدا تا 3 روز باهاش قهرم
همه چیز اماده بود اون از لحاظ مالی همه چی داشت فقط یه بچه توی زندگیمون کم بود که اونم تا 8 ماه و 25 روز دیگه به دنیا میاد
درسته من دیروز رفتم سونوگرافی و دیدم که باردارم و دختر گفت 5 روزه که باردارم خیلی دوست دارم بدونم واکنش شوگا چیه
پرش زمانی به ساعت 11:10 دقیقه
این کجاستتتت نکنه یادش رفته؟
بهم گفت امروز جلسه داره و دیر میاد نمیدونستم اینقدر دیر یعنی نمیدونه امروز سالگردمونه؟😓💔
یهو در باز شد چراغا خاموش بود و اصلا اعصاب نداشتم روی مبل مقابل در نشسته بودم و با موهای به هم ریخته باز به در نگاه کردم
شوگا چراغای دم در رو روشن کردو متوجه شده که ریده بلند به حالت صورت کیوت گفت:اولین سالگردمون مبارک عشقم
و من باحالت شاکی گفتم:چه توضیحی داری 12 دقیقه دور اومدی؟
گفت:خب یذره حرفامون طولانی شد🙄👈👉
معلوم بود دروغ میگه فهمید که من خر نیستم
گفت:خب ترافیک؟
خندیدم و پریدم بغلش گفتم:خیلی خری ددی من گفتم لابد یادت رفته
گفت:مگه من یه زن بیشتر دارم که یادم بره؟
گفتم:مگه جرعتم داری بیشتر از 1 زن داشته باشی
گفت:من گوه خوردم عزیزم
خندیدم و از بغلش پایین اومدم رفتم سمت اوپن اشپز خونه و برگشتم
گفتم:یه سوپرایز قشنگ برات دارم
گفت:چیه بگو ببینم
گفتم:تا 8 ماه و 25 روز دیگه خب؟
گفت:یا خدا خب ....قراره بمیرم
گفتم:خدا نکنه تو نباشی من چکار کنم
گفت:خب چی ا/ت نصفه جون شدم
گفتم:خب قراره که تو بابا شییییییییی
از ذوق چشاش پر از اشک شد اومد بغلم کرد و کل صوردم و گردنمو بوسید
با چشمار پر از اشک گفت:واقعا بالا خره دارم بابا میشم؟
گفتم:اره معلومه که اره
مغکم بغلم کرد و از خوشحالی نمیدونست که چکار کنه
گفتم:ددی ازین به بعد باید مراقم باشی
گفت:من همیشه مراقبتم ولی ازین به بعد یه کوچولو دیگه هم داریم ....وای خدایا مرسی بنظرم از فدا باید بریم خرید و اتاقشو اماده کنیم
گفتم:چی میگی شوگا فردا؟(خنده)خیلی زوده ما هنوز کلی وقت داریم
گفت:بهترین خبر چند روز اخیرم بود وای ا/ت مرسیییی
گفتم:خواهش میکنم عزیزم خودت ساختیش عزیزم فقط خداکنه دو قلو نشه😂
گفت:نترس نمیشه.......و اما کادوی من
گفتم:خب حالا تو برام چی اوردی؟
گفت: ا/ت بیا بشین رفتم نشستم اونم روی مبل مقابل من نشست
دستامو گرفت و گفت:ا/ت تو یکی از بزرگترین دارایی های منی من زندگیم و جونم برای توعه و لی الان فقط تونستم اینارو بهت بدم
عین خر تعجب کرده بودم مونده بودم چی میخواد بگه چی میخواد یعنی بهم بده یا خدا خودت به خیر کن
ادامه داد:ا/ت من امروز سند کارخونه؛ماشینام؛و این عمارتی که الان توشی رو به نامت کردم
از تعجب داشتم دیوونه میشدم گفتم:تو فک کردی من برای پولت باهاتم؟
گفت:نه نه نه من فقط کاری که میتونستم برات کنم همین بود من زندگیم به اسم توعه گفتم دارایی هامم به اسم تو باشه
گفتم:ممنون شوگا اما من همینجوری راضیم تو فقط قلبت به نامم باشه برام کافیه
گفت:عزیزم من مغز قلب نمیدونم کلیه روده معده(خنده) همه چیم به نام توعه ایناهم مال دنیاان
گفتم:واقعا ممنونم اما هروقت خواستی بزنی به نام یکی دیگه یا پشیمون شدی بهم بگو من اصلا مشکلی ندارم بعدشم من امشب من چیز دیگه ای از تو میخواستم🤤😁
گفت:جووون چی میخوای بیبی گرل
گفتم:من فقط لباتو میخواستم همین برام کافی بود
اومد و بوسم کرد خواست لباسامم دربیاره که گفتم:باردارم شوگا بزار برای چند وقت دیگه
گفت:بااینکه حشریم ولی باشه عشقم
(6ماه بعد)...
۱.۴k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.