عضو هشتم بی تی اس (اسم فیکو عوض کنم؟) پارت ۱۱
بایول:سوک هیون !
سوک هیون :🤫🤫 الان از اینجا میریم ، هیچی نگو ( اروم)
بایول:چرا اومدین اینجا؟ از اینجا برین این یارو خیلی حرفه ایه ، بیخیال من بشین
سوک هیون:اگه حرفه ای بود نمیتونستیم بیایم داخل (دست و پاشو باز کرد) زود باش
بایول:باشه
(رفتن بیرون و سوار ماشین شدن)
بایول:فکر کردم نمیاین ، چجوری نقشه ریختین
(توضیح دادن)
بایول: خب یه ایرادایی داره ، مثلا اگه وقتی داشتین ازادم میکردین اون یاروعه میفهمید چی ؟ یا اگر مچتونو میگرفتن چی؟
داسام:فعلا که مشکلی نداشته ، میخوای برت گردونیم نقشه تورو انجام بدیم؟😒
یون سوک : داسام شی ، مشکلت با بایول چیه؟ همیشه دارین دعوا میکنین
بایول:یون سوک ! این سوالارو باید از من بپرسی ، اون حقیقتو بهت نمیگه
داسام : چه حقیقتی؟ این که نزدیک بود منو بکشی؟
بایول:این که تو روز تولدم تقریبا خفم کردی ، اونم با طناب
سوک هیون : چیشد؟ (ماشینو زد کنار) داسام چه غلطی کردی؟ (غیرتی شد😂)
داسام : اون داره چرت میگه من همچین کاری نکردم
بایول:اوکی ، بهتره بحثو تموم کنیم تا نگم وقتی گروه درست کردم از کجا گیرت اوردم
داسام:بهتره خفه شی (داد)
بایول:سوک هیون ، راه بیوفت (گانگ😂)
یونگ جه :مگه....داسام زیر دست کی بود؟
بایول: با توجه به این که داسام پشت سرم نشسته ، احتمال میدم بازم بخواد خفم کنه ، پس بعدا به همتون میگم (ریلکس)
(خونه)
سوک هیون : بایول ، با من بیا
بایول : دارم یه پرونده چک میکنم ، همینجا بگو (تو اتاق کارشه)
سوک هیون : اوکی (درو بست و قفلش کرد) داسام واقعا قصد داشت توروز تولدت خفه ات کنه؟
بایول:اها😔اون قضیه ، توضیح میخوای درسته؟
سوک هیون:اوهوم (کیوت)
بایول ویو
عااای قلبم کیوتچه کوچولووو
بایول:داستانش طولانیه ، من و داسام قبل از اینکه گروه و بسازم باهم اشنا شده بودیم و خب...دوست که نه ، به عنوان دشمن با هم اشنا شدیم و اون همشه با تقلب میبرد و وقتیم مافیا شد رفت زیر دست جون وو ، ولی من واقعا نمیدونم چرا ، چی تو اون دیده بودم که گفتم بیاد تو گروه من ، الان خیلی پشیمونم که اوردمش تو گروهمون ، همین
سوک هیون : پچمام (هنگ کرده بچه) میتونیم بندازیمش بیرون
بایول:اون نه خونه ای داره نه خانواده ایی ، طردش کردن کجا بره؟
سوک هیون:اها ، راستی رو چه پرونده ایی کار میکنی؟
بایول:پرونده قتل
سوک هیون :🤫🤫 الان از اینجا میریم ، هیچی نگو ( اروم)
بایول:چرا اومدین اینجا؟ از اینجا برین این یارو خیلی حرفه ایه ، بیخیال من بشین
سوک هیون:اگه حرفه ای بود نمیتونستیم بیایم داخل (دست و پاشو باز کرد) زود باش
بایول:باشه
(رفتن بیرون و سوار ماشین شدن)
بایول:فکر کردم نمیاین ، چجوری نقشه ریختین
(توضیح دادن)
بایول: خب یه ایرادایی داره ، مثلا اگه وقتی داشتین ازادم میکردین اون یاروعه میفهمید چی ؟ یا اگر مچتونو میگرفتن چی؟
داسام:فعلا که مشکلی نداشته ، میخوای برت گردونیم نقشه تورو انجام بدیم؟😒
یون سوک : داسام شی ، مشکلت با بایول چیه؟ همیشه دارین دعوا میکنین
بایول:یون سوک ! این سوالارو باید از من بپرسی ، اون حقیقتو بهت نمیگه
داسام : چه حقیقتی؟ این که نزدیک بود منو بکشی؟
بایول:این که تو روز تولدم تقریبا خفم کردی ، اونم با طناب
سوک هیون : چیشد؟ (ماشینو زد کنار) داسام چه غلطی کردی؟ (غیرتی شد😂)
داسام : اون داره چرت میگه من همچین کاری نکردم
بایول:اوکی ، بهتره بحثو تموم کنیم تا نگم وقتی گروه درست کردم از کجا گیرت اوردم
داسام:بهتره خفه شی (داد)
بایول:سوک هیون ، راه بیوفت (گانگ😂)
یونگ جه :مگه....داسام زیر دست کی بود؟
بایول: با توجه به این که داسام پشت سرم نشسته ، احتمال میدم بازم بخواد خفم کنه ، پس بعدا به همتون میگم (ریلکس)
(خونه)
سوک هیون : بایول ، با من بیا
بایول : دارم یه پرونده چک میکنم ، همینجا بگو (تو اتاق کارشه)
سوک هیون : اوکی (درو بست و قفلش کرد) داسام واقعا قصد داشت توروز تولدت خفه ات کنه؟
بایول:اها😔اون قضیه ، توضیح میخوای درسته؟
سوک هیون:اوهوم (کیوت)
بایول ویو
عااای قلبم کیوتچه کوچولووو
بایول:داستانش طولانیه ، من و داسام قبل از اینکه گروه و بسازم باهم اشنا شده بودیم و خب...دوست که نه ، به عنوان دشمن با هم اشنا شدیم و اون همشه با تقلب میبرد و وقتیم مافیا شد رفت زیر دست جون وو ، ولی من واقعا نمیدونم چرا ، چی تو اون دیده بودم که گفتم بیاد تو گروه من ، الان خیلی پشیمونم که اوردمش تو گروهمون ، همین
سوک هیون : پچمام (هنگ کرده بچه) میتونیم بندازیمش بیرون
بایول:اون نه خونه ای داره نه خانواده ایی ، طردش کردن کجا بره؟
سوک هیون:اها ، راستی رو چه پرونده ایی کار میکنی؟
بایول:پرونده قتل
۲.۱k
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.