بابک
داشتم رقص زیبای تو را ...
تصور می کردم...
که خدا آهسته به شانه ام زد ...
و گفت یک خُرده جابه جا شو ...
من هم ببینم. !
تصور می کردم...
که خدا آهسته به شانه ام زد ...
و گفت یک خُرده جابه جا شو ...
من هم ببینم. !
۷۷۸
۱۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.