𝑷 ۳
از دید ا.ت:
نه نه اینجوری نیست
هنوز ی روز نشده که دختره اومده ولی صدای آه و ناله هاشون داره میاد!
دستمو گذاشتم رو قلبم و مشت زدم...
چرا هنوز میتپی وقتی دلیل تپیدنت رفته؟چرااااا؟
گریه*
پرش زمانی به شب
جونگ کوک:
اون دختر(لونا) خوب منو بازیچه خودش کرده عاشقش شدم...
ج:هر*زهههههه
ا.ت:جونگ کوک بود...
رفتم پیشش
هر*زه آره؟
هر*زه ها خوب بلدن انتقام بگیرن مستر جئون
ج:دستامو مشت کردم...
چی گفتی؟
هر*زه ای مث تو که مامان باباش مردن چه غلطی میتونه بکنه؟
انداختمش زمین
معذرت خواهی کن یا میندازمت بیروننننن(داد)
ل:ددی؟چیشده
ج:هیچی سوییت هارتم آشغالا دارن حرف میزنن
از دید ا.ت:
سوییت هارتم؟
گریم گرفت...
این لقبی بود که جونگ کوک رو من میذاشت...
حالا مال یکی دیگه شده؟
دارم برات مستر جئون
پاشدم و گفتم:
اولا که خودتو زنت اشغالین
دوما که ی روزی این تویی که به پای من میوفتی
از دید جونگ کوک:
باورم نمیشه انقد اعنماد به نفس داره
اومدم حرف بزنم که پا شد و از خونه رفت بیرون
واقعا که دیوونه ست
ل:ددی باید ی درس حسابی بهش بدیم درسته؟
ج:آره وقتی برگرده کاری میکنیم که خون گریه کنه
از دید ا.ت:
چند ساعت تو خیابونا قدم زدم و مارینا(بهترین دوستش) خونه نبود ک برم پیشش
دوباره باید برگردم به اون جهنم خونه
راوی:
ا.ت برگشت و تو اتاق مهمان خوابید
پرش زمانی به فردا صبح
ا.ت:
با ی صدای داد و هوار لونا بیدار شدم که یهو...
ادامه دارد...🖤
۸ لایک
راستیییی
مرسیییی از حمایتتاتونننننن🌞🖤
نه نه اینجوری نیست
هنوز ی روز نشده که دختره اومده ولی صدای آه و ناله هاشون داره میاد!
دستمو گذاشتم رو قلبم و مشت زدم...
چرا هنوز میتپی وقتی دلیل تپیدنت رفته؟چرااااا؟
گریه*
پرش زمانی به شب
جونگ کوک:
اون دختر(لونا) خوب منو بازیچه خودش کرده عاشقش شدم...
ج:هر*زهههههه
ا.ت:جونگ کوک بود...
رفتم پیشش
هر*زه آره؟
هر*زه ها خوب بلدن انتقام بگیرن مستر جئون
ج:دستامو مشت کردم...
چی گفتی؟
هر*زه ای مث تو که مامان باباش مردن چه غلطی میتونه بکنه؟
انداختمش زمین
معذرت خواهی کن یا میندازمت بیروننننن(داد)
ل:ددی؟چیشده
ج:هیچی سوییت هارتم آشغالا دارن حرف میزنن
از دید ا.ت:
سوییت هارتم؟
گریم گرفت...
این لقبی بود که جونگ کوک رو من میذاشت...
حالا مال یکی دیگه شده؟
دارم برات مستر جئون
پاشدم و گفتم:
اولا که خودتو زنت اشغالین
دوما که ی روزی این تویی که به پای من میوفتی
از دید جونگ کوک:
باورم نمیشه انقد اعنماد به نفس داره
اومدم حرف بزنم که پا شد و از خونه رفت بیرون
واقعا که دیوونه ست
ل:ددی باید ی درس حسابی بهش بدیم درسته؟
ج:آره وقتی برگرده کاری میکنیم که خون گریه کنه
از دید ا.ت:
چند ساعت تو خیابونا قدم زدم و مارینا(بهترین دوستش) خونه نبود ک برم پیشش
دوباره باید برگردم به اون جهنم خونه
راوی:
ا.ت برگشت و تو اتاق مهمان خوابید
پرش زمانی به فردا صبح
ا.ت:
با ی صدای داد و هوار لونا بیدار شدم که یهو...
ادامه دارد...🖤
۸ لایک
راستیییی
مرسیییی از حمایتتاتونننننن🌞🖤
۱۸.۸k
۰۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.