۱۰۰ تایی شدنمون مبارککککککک 😎🙂🤌🏻
#شاهزاده_ی_کتاب
P=21
+ از خواب بیدار شدم و دیدم کنار همون درخت که خوابیده بودم یه سگ اومده تو بغلم و تو بغلم خوابیده و من تو جنگل بخاطر همین از سرما نمردم
+نوازشش کردم و از جام بلند شدم به قدم زدن ادامه دادم هرجا میرفتم سگ هم میومد اسمشو گزاشتم نسکافه چون رنگش کرم بود و چشماش عسلی واقعا جذاب بود
+ رفتم سمت خونه تهیونگ و دستامو مشت کردمو در زدم و اشک میریختم و از شدت محکم زدن به درد دستام داشت ازشون خون میومد
( علامت نگهبان ])
] خانم بفرمایید + برو بگو تهیونگ بیاد [ نمیتونم + برو بگو بیاد ] باشه
( ۱۰ مین بعد )
- بله فرمایید خانم کاری داشتید . اینو گفتم که یهو چشمم به دستاش خورد ولی جوری رفتار کردم که برام ذره ای ارزش نداره + تهیونگ میخوام برات توضیح بدم - چی خانم چیو توضیح بدید اصلا من شمارو نمیشناسم + تهیونگ هیونم هیونننن - نمیشناسم + دستامو مشت کردم و به سینش کوبیدم و گریه کردم فقط داد میزدم انسان باش لطفا خواهش میکنم من دارم اذیت میشم تهیونگ - دستاشو گرفتم و اروم هلش دادم عقب + تهیونگ خواهش میکنم فقط ۵ دقیقه بهم وقت بده برات توضیح بدم - اوکی
( ۱۰ مین بعد )
+میبخشیم حالا - نه ولی میتونی اینجا بمونی + تهیونگ شی - هیون بحث نکن برو تو اتاقت + نح - اوکی من میرم
( راستی نسکافه رو هم تو حیاط نگه میدارن )
- رفتم تو اتاقم نشستم سر لبتاب و شروع به کار کردن کردم
+ حدود نیم ساعت بعد رفتم تو اتاقش و از پشت بغلش کردم + تهیونگ شیییی - اوفففف برو دیگه نمی بخش مت + جون من - زر نزن هیون لطفا از جلوی چشمام گمشو نمیخوام ببینمت + باشه . رفتم تو اتاقم و رفتم تو حموم در حمومو قفل کردم وانو پر اب کردم و جایی که کبود بود رو با تیغ زدم و دیگه چیزی نفهمیدم - یک ساعت صدای آب میومد دیدم صدایی نمیاد رفتم تو اتاقش و در حمومو زدم ولی کسی باز نکرد دوباره صدا کردم بازم صدایی نیومد در حمومو میخواستم باز کنم ولی قفل بود . درو شکوندم و رفتم داخل که وان پرو خونو دیدم و هیون بی جونو
- هی.......هی......ون......... هیون
خوبی - هیوننننننننن( اربده)
بغلش کردم و گزاشتمش توی ماشین و به راننده گفتم با بیشترین سرعت ممکن بره و وقتی رسیدیم اربده کشیدم
شرایط 💗💓
۶ لایک💗💓
۳ کامنت 💗💓
۱۰۴ تایی شدن💗💓
P=21
+ از خواب بیدار شدم و دیدم کنار همون درخت که خوابیده بودم یه سگ اومده تو بغلم و تو بغلم خوابیده و من تو جنگل بخاطر همین از سرما نمردم
+نوازشش کردم و از جام بلند شدم به قدم زدن ادامه دادم هرجا میرفتم سگ هم میومد اسمشو گزاشتم نسکافه چون رنگش کرم بود و چشماش عسلی واقعا جذاب بود
+ رفتم سمت خونه تهیونگ و دستامو مشت کردمو در زدم و اشک میریختم و از شدت محکم زدن به درد دستام داشت ازشون خون میومد
( علامت نگهبان ])
] خانم بفرمایید + برو بگو تهیونگ بیاد [ نمیتونم + برو بگو بیاد ] باشه
( ۱۰ مین بعد )
- بله فرمایید خانم کاری داشتید . اینو گفتم که یهو چشمم به دستاش خورد ولی جوری رفتار کردم که برام ذره ای ارزش نداره + تهیونگ میخوام برات توضیح بدم - چی خانم چیو توضیح بدید اصلا من شمارو نمیشناسم + تهیونگ هیونم هیونننن - نمیشناسم + دستامو مشت کردم و به سینش کوبیدم و گریه کردم فقط داد میزدم انسان باش لطفا خواهش میکنم من دارم اذیت میشم تهیونگ - دستاشو گرفتم و اروم هلش دادم عقب + تهیونگ خواهش میکنم فقط ۵ دقیقه بهم وقت بده برات توضیح بدم - اوکی
( ۱۰ مین بعد )
+میبخشیم حالا - نه ولی میتونی اینجا بمونی + تهیونگ شی - هیون بحث نکن برو تو اتاقت + نح - اوکی من میرم
( راستی نسکافه رو هم تو حیاط نگه میدارن )
- رفتم تو اتاقم نشستم سر لبتاب و شروع به کار کردن کردم
+ حدود نیم ساعت بعد رفتم تو اتاقش و از پشت بغلش کردم + تهیونگ شیییی - اوفففف برو دیگه نمی بخش مت + جون من - زر نزن هیون لطفا از جلوی چشمام گمشو نمیخوام ببینمت + باشه . رفتم تو اتاقم و رفتم تو حموم در حمومو قفل کردم وانو پر اب کردم و جایی که کبود بود رو با تیغ زدم و دیگه چیزی نفهمیدم - یک ساعت صدای آب میومد دیدم صدایی نمیاد رفتم تو اتاقش و در حمومو زدم ولی کسی باز نکرد دوباره صدا کردم بازم صدایی نیومد در حمومو میخواستم باز کنم ولی قفل بود . درو شکوندم و رفتم داخل که وان پرو خونو دیدم و هیون بی جونو
- هی.......هی......ون......... هیون
خوبی - هیوننننننننن( اربده)
بغلش کردم و گزاشتمش توی ماشین و به راننده گفتم با بیشترین سرعت ممکن بره و وقتی رسیدیم اربده کشیدم
شرایط 💗💓
۶ لایک💗💓
۳ کامنت 💗💓
۱۰۴ تایی شدن💗💓
۴.۶k
۲۳ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.