ددی من
پارت چهار
که مامانم گفت
م ا.ت: بچه بیاین پایین کارتون دارم
منو جیمین با هم رفتیم
م ا.ت: بچه ها بابابزرگتون چیزی گفته و ما نمیتونیم رو حرفش نه بگیم
ا.ت: چی گفته مگه
م ا.ت: میدونم دوست ندارید ولی باید باهم ازدواج کنید
نگا جیمین کردم چشاش داشت برق میزد انگار خوشحال بود یعنی دوسم دارم نه بابا چی میگم من
هیچی نگفتم چون میدونستم نمیتونم کاری کنم
پرش به شب*
رفتم شام خوردم رفتم تو اتاقم که بخوابم
که جیمین اومد تو میدونستم که میخواد یه چیزی بگه اما نمیتونه
جیمین ویو
من ا.ت رو دوست دارم نمیدونم چجوری بهش بگم و چون میدونم ردم میکنه میترسم بهش بگم که دوسش دارم وقتی رفت تو اتاق گفتن وقت خوبیه برای اینکه بهش بگم دلمو زدم به دریا و کفتم
جیمین: ا.ت (چشاشو میبنده )من دوست دارم
چشامو باز کردم
ا.ت:.......
تا اینجا داشته باشید برم بقیشو بنویسم
که مامانم گفت
م ا.ت: بچه بیاین پایین کارتون دارم
منو جیمین با هم رفتیم
م ا.ت: بچه ها بابابزرگتون چیزی گفته و ما نمیتونیم رو حرفش نه بگیم
ا.ت: چی گفته مگه
م ا.ت: میدونم دوست ندارید ولی باید باهم ازدواج کنید
نگا جیمین کردم چشاش داشت برق میزد انگار خوشحال بود یعنی دوسم دارم نه بابا چی میگم من
هیچی نگفتم چون میدونستم نمیتونم کاری کنم
پرش به شب*
رفتم شام خوردم رفتم تو اتاقم که بخوابم
که جیمین اومد تو میدونستم که میخواد یه چیزی بگه اما نمیتونه
جیمین ویو
من ا.ت رو دوست دارم نمیدونم چجوری بهش بگم و چون میدونم ردم میکنه میترسم بهش بگم که دوسش دارم وقتی رفت تو اتاق گفتن وقت خوبیه برای اینکه بهش بگم دلمو زدم به دریا و کفتم
جیمین: ا.ت (چشاشو میبنده )من دوست دارم
چشامو باز کردم
ا.ت:.......
تا اینجا داشته باشید برم بقیشو بنویسم
۸.۸k
۰۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.