★پـــــارت 𝟤||فـــیــک عــــشـــق کـــاری★
★پـــــارت 𝟤||فـــیــک عــــشـــق کـــاری★
ات ویو:
ساعت 𝟫:𝟣𝟧 از خواب بیدار شدم تختمو مرتب کردم رفتم سرویس و اومدم صبحونه خوردم امروز زیاد کاری نداشتم پس رفتم جلوی تلویزیون و سریال مورد علاقمو گذاشتم
(پرش زمانی به موقع ناهار)
ات رفت تا ناهار بخوره همون موقع یه اس ام اس به گوشیش اومد و رفت سمت گوشیش درست حدس زده بود اون پیام از طرف همون شرکتی بود که دیروز برای مصاحبه رفته بود اون استخدام شده بود و از امروز باید کارش رو شروع میکرد
ات:الو داهی
داهیون:سلام چطوری؟
ات:خوبم مرسی میگم داهی امروز نمیتونم بیام بیرون
داهیون:چرا؟
ات:استخدام شدم از امروز باید برم
داهیون:واقعا؟
ات:آره خیلی خوشحالم
داهیون:منم خیلی برات خوشحال شدم موفق باشی
ات:مرسی ... خب من دیگه میرم بایبای
داهیون:باشه برو بای
ات تلفنو قطع کرد و رفت سمت شرکت وقتی رسید از ماشین پیاده شد و رفت سمت اتاق رئیس بعد از اینکه باهم صحبت کردن تهیونگ گفت میتونه از امروز کارش رو شروع کنه ات که خیلی هیجان داشت سریع رفت سمت میز کارش که برای آماده کرده بودن
(پرش زمانی به 𝟣 هفته بعد)
تهیونگ ویو:
یه هفته از وقتی ات اومده اینجا میگذره توی این مدت احساس میکنم بهش علاقهمند شدم برای همین تصمیم گرفتم امروز بهش بگم از این به بعد باید منشی شخصیم باشه تا بتونم بیشتر بهش نزدیک بشم
||ادامــــه دارد ...||
★بــــابــــت تــــاخیـــــر خــــیلــــی مــــتاســــفم★
★حـــمایـــــت فــــرامــــوش نشـــــه★
ات ویو:
ساعت 𝟫:𝟣𝟧 از خواب بیدار شدم تختمو مرتب کردم رفتم سرویس و اومدم صبحونه خوردم امروز زیاد کاری نداشتم پس رفتم جلوی تلویزیون و سریال مورد علاقمو گذاشتم
(پرش زمانی به موقع ناهار)
ات رفت تا ناهار بخوره همون موقع یه اس ام اس به گوشیش اومد و رفت سمت گوشیش درست حدس زده بود اون پیام از طرف همون شرکتی بود که دیروز برای مصاحبه رفته بود اون استخدام شده بود و از امروز باید کارش رو شروع میکرد
ات:الو داهی
داهیون:سلام چطوری؟
ات:خوبم مرسی میگم داهی امروز نمیتونم بیام بیرون
داهیون:چرا؟
ات:استخدام شدم از امروز باید برم
داهیون:واقعا؟
ات:آره خیلی خوشحالم
داهیون:منم خیلی برات خوشحال شدم موفق باشی
ات:مرسی ... خب من دیگه میرم بایبای
داهیون:باشه برو بای
ات تلفنو قطع کرد و رفت سمت شرکت وقتی رسید از ماشین پیاده شد و رفت سمت اتاق رئیس بعد از اینکه باهم صحبت کردن تهیونگ گفت میتونه از امروز کارش رو شروع کنه ات که خیلی هیجان داشت سریع رفت سمت میز کارش که برای آماده کرده بودن
(پرش زمانی به 𝟣 هفته بعد)
تهیونگ ویو:
یه هفته از وقتی ات اومده اینجا میگذره توی این مدت احساس میکنم بهش علاقهمند شدم برای همین تصمیم گرفتم امروز بهش بگم از این به بعد باید منشی شخصیم باشه تا بتونم بیشتر بهش نزدیک بشم
||ادامــــه دارد ...||
★بــــابــــت تــــاخیـــــر خــــیلــــی مــــتاســــفم★
★حـــمایـــــت فــــرامــــوش نشـــــه★
۲.۳k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.