ویو ا/ت :
ویو ا/ت :
سلام من ا/ت هستم 18 سالمه رزمی کار میکنم طبیعتاً دبیرستان میرم اوفففف حالم از مدرسه به هم میخوره قلدر مدرسم پدرم بزرگترین مافیای کره هست چندباری از مدرسه اخراج شدم تازه سه ماهه به این مدرسه اومدم اما دوباره اخراج شدم قراره به یه مدرسه ی دیگه انتقالی بگیرم به خدا دیگه خسته شدم چرا پدرم خسته نمیشه ولی حالا بیخیال آها راستی یه رفیق خر دارم اسمش لیسا هست اونم همیشه پا به پایه من اخراج میشه دست راستمه یه برادر همسن خودم دارم که اسمش کوکه اونم قلدره کوک با داداش لیسا که تهیونگ باشه رفیقه باهم دیگه قراره انتقالی بگیریم به بزرگترین مدرسه ی کره ولی هیچ حسی ندارم امروز یونیفرم جدیدم رو بهم دادن داشتم به لباسم نگاه می کردم که لیسا زنگ زد
مکالمه ی ا/ت و لیسا*
+چیه احمق
×چته تو سلامت کو
+تو کی دیدی من به کسی سلام کنم
×اره یادم رفت وایسا بینم منم سلام نمیکنم هه
+ولش
عررررررر یاده این دختر آخریه افتادم خیلی خوب حالشو گرفتم دختره ی احمق جلوم تعظیم نکرد دختره ی عنتر
×واییییییی اره خیلی پرو شده بود
+آدم شد ولی یه چی بیکاری
×اره دیگه گوسفند اگه نبودم داشتم باهات حرف میزدم البته من همیشه بیکارم
+ههههه
بیخیال بیا گیم بزنیم
×اوک بزن بریم
پرش زمانی به 3 شب.......
× ا/ت من دیگه تسلیم دارم از خواب میمیرم فردا باید بریم اون مدرسه ی کوفتی
+اره منم کم اوردم بریم بخوابیم بابای
×بای
فردا صبح......
ویو ا/ت :
صبح با آلارم مزخرف موبایلم از خواب بیدار شدم رفتم کارای لازم رو کردم اون یونیفرم مسخره رو پوشیدم کرواتم رو باز گذاشتم یکی از دکمه هایه بلیزم رو باز کردم یه آرایش ملایم کردم بوت رزمی پوشیدم موهام هم باز گذاشتم ولی یه وری کردم اکسسوری گذاشتم و رفتم پایین برای صبحونه
+کوک برای شروع یه روز پر ماجرا آماده ایی؟؟؟
÷همیشه
م.ا/ت :نه تروخدا دیگه آروم بشینید درس بخونید
+مامان این شوخیه دیگه نه مثل اینکه پدرمون بزرگترین مافیای کره هستا
م.ا/ت :شما هم منو کشتین با این باباتون
😎÷
😏+
خماری تا پارت بعد......
شرایط گذاشتن پارت بعد :
لایک =3۰تا
کامنت =۲۲تا
سلام من ا/ت هستم 18 سالمه رزمی کار میکنم طبیعتاً دبیرستان میرم اوفففف حالم از مدرسه به هم میخوره قلدر مدرسم پدرم بزرگترین مافیای کره هست چندباری از مدرسه اخراج شدم تازه سه ماهه به این مدرسه اومدم اما دوباره اخراج شدم قراره به یه مدرسه ی دیگه انتقالی بگیرم به خدا دیگه خسته شدم چرا پدرم خسته نمیشه ولی حالا بیخیال آها راستی یه رفیق خر دارم اسمش لیسا هست اونم همیشه پا به پایه من اخراج میشه دست راستمه یه برادر همسن خودم دارم که اسمش کوکه اونم قلدره کوک با داداش لیسا که تهیونگ باشه رفیقه باهم دیگه قراره انتقالی بگیریم به بزرگترین مدرسه ی کره ولی هیچ حسی ندارم امروز یونیفرم جدیدم رو بهم دادن داشتم به لباسم نگاه می کردم که لیسا زنگ زد
مکالمه ی ا/ت و لیسا*
+چیه احمق
×چته تو سلامت کو
+تو کی دیدی من به کسی سلام کنم
×اره یادم رفت وایسا بینم منم سلام نمیکنم هه
+ولش
عررررررر یاده این دختر آخریه افتادم خیلی خوب حالشو گرفتم دختره ی احمق جلوم تعظیم نکرد دختره ی عنتر
×واییییییی اره خیلی پرو شده بود
+آدم شد ولی یه چی بیکاری
×اره دیگه گوسفند اگه نبودم داشتم باهات حرف میزدم البته من همیشه بیکارم
+ههههه
بیخیال بیا گیم بزنیم
×اوک بزن بریم
پرش زمانی به 3 شب.......
× ا/ت من دیگه تسلیم دارم از خواب میمیرم فردا باید بریم اون مدرسه ی کوفتی
+اره منم کم اوردم بریم بخوابیم بابای
×بای
فردا صبح......
ویو ا/ت :
صبح با آلارم مزخرف موبایلم از خواب بیدار شدم رفتم کارای لازم رو کردم اون یونیفرم مسخره رو پوشیدم کرواتم رو باز گذاشتم یکی از دکمه هایه بلیزم رو باز کردم یه آرایش ملایم کردم بوت رزمی پوشیدم موهام هم باز گذاشتم ولی یه وری کردم اکسسوری گذاشتم و رفتم پایین برای صبحونه
+کوک برای شروع یه روز پر ماجرا آماده ایی؟؟؟
÷همیشه
م.ا/ت :نه تروخدا دیگه آروم بشینید درس بخونید
+مامان این شوخیه دیگه نه مثل اینکه پدرمون بزرگترین مافیای کره هستا
م.ا/ت :شما هم منو کشتین با این باباتون
😎÷
😏+
خماری تا پارت بعد......
شرایط گذاشتن پارت بعد :
لایک =3۰تا
کامنت =۲۲تا
۱۳.۶k
۲۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.