چن پارتی جیمین پارت: 2
کوک: اون دختره دوستته
سه جین:اره
جیمین: اوم دوست خوشگلی داری ببینم دوستتو میتونی واسه داداشم جور کنی
امکان نداشت بتونم همچین کاری بکنم
سه جین: نمیتونم
کوک: ینی چی نمیتونی دختره عوضی
جیمین: اگه چیزی که کوک میخوادو بهش ندی بد میبینی
سه جین:هیچوقت همچین کاری با دوستم نمیکنم
جیمین دستشو برد بالا که بزنتم چشامو بستم ولی چیزی حس نکردم
چشامو اروم باز کردم دیدم دستش توسط کسی گرفته شده نگا به صاحب دستای ظریفی که دستشو گرفته بود کردم دیدم هاناعه
هانا: کدوم خری بهت اجازه داده رو دوست من دست بلند کنی
جیمین: هه عوضی، دستمو ول کن
کوک: دعوا سر خودت بوده بیب
هانا: عه چه جالب
دست جیمینو ول کردو ی مشت محکم زد تو صورت جیمین
هانا: بار اخرته دستتو به سه جین میزنی
کوک شونشو گرفت و سمت خودش کشید تا خواست کاری بکنه دستشو پیچوند و با پا به پشت زانوش ضربه زد که رو زانوهاش افتاد
جیمین از دستش کفری شده بود رف سمتش از عصبانیت هرکاری میتونست بکنه ولی کوک جلوشو گرفت و گفت
_هیونگ خوب نیس رو زن داداش ایندت دست بلند کنی(پوزخند)
اگه به کسی پیله کنن امکان نداره ولش کنن
نباید هانا بخاطر من درگیر این چیزا میشد جونگ کوک و جیمین جفتشون خیلی دختر باز بودن امکان نداشت دست از سرش بردارن
هانا: آیییش این خرگوش زیاد حرف میزنه
کوک: هه خ خ خرگوش(خنده عصبی)
هانا: ارع خر........گوش
سه جین: لطفا بس کنین
دست هانارو گرفتم بردمش پشت بوم مدرسه
همینکه دستشو ول کردم داد زد و گف
_چرا به من نمیگی برات قلدری میکنن
سه جین: لطفا بس کن نمیخواستم بخاطر من وارد همچین دردسری بشی ولی دیگه کار از کار گذشته
سه جین:اره
جیمین: اوم دوست خوشگلی داری ببینم دوستتو میتونی واسه داداشم جور کنی
امکان نداشت بتونم همچین کاری بکنم
سه جین: نمیتونم
کوک: ینی چی نمیتونی دختره عوضی
جیمین: اگه چیزی که کوک میخوادو بهش ندی بد میبینی
سه جین:هیچوقت همچین کاری با دوستم نمیکنم
جیمین دستشو برد بالا که بزنتم چشامو بستم ولی چیزی حس نکردم
چشامو اروم باز کردم دیدم دستش توسط کسی گرفته شده نگا به صاحب دستای ظریفی که دستشو گرفته بود کردم دیدم هاناعه
هانا: کدوم خری بهت اجازه داده رو دوست من دست بلند کنی
جیمین: هه عوضی، دستمو ول کن
کوک: دعوا سر خودت بوده بیب
هانا: عه چه جالب
دست جیمینو ول کردو ی مشت محکم زد تو صورت جیمین
هانا: بار اخرته دستتو به سه جین میزنی
کوک شونشو گرفت و سمت خودش کشید تا خواست کاری بکنه دستشو پیچوند و با پا به پشت زانوش ضربه زد که رو زانوهاش افتاد
جیمین از دستش کفری شده بود رف سمتش از عصبانیت هرکاری میتونست بکنه ولی کوک جلوشو گرفت و گفت
_هیونگ خوب نیس رو زن داداش ایندت دست بلند کنی(پوزخند)
اگه به کسی پیله کنن امکان نداره ولش کنن
نباید هانا بخاطر من درگیر این چیزا میشد جونگ کوک و جیمین جفتشون خیلی دختر باز بودن امکان نداشت دست از سرش بردارن
هانا: آیییش این خرگوش زیاد حرف میزنه
کوک: هه خ خ خرگوش(خنده عصبی)
هانا: ارع خر........گوش
سه جین: لطفا بس کنین
دست هانارو گرفتم بردمش پشت بوم مدرسه
همینکه دستشو ول کردم داد زد و گف
_چرا به من نمیگی برات قلدری میکنن
سه جین: لطفا بس کن نمیخواستم بخاطر من وارد همچین دردسری بشی ولی دیگه کار از کار گذشته
۸.۵k
۰۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.