𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 فصل ۵ پارت ۱۲
_تو هیونگ مهربون خودمیییی هرکی میگه یونگی مهربون نیست خیلی زر میزنه
شوگ_😂
یهو کل پسرا از پشت منو یونگی هیونگ رو بغل کردن
مونی_ماهم ازت معذرت میخوایم تهیونگا
جیمی_کی میتونه با دوستش قهرباشه؟
کوک_یک هیونگ مهربون و خوشقلب...هیچ کس نمیتونه ازش ناراحت بمونه
هوبی_کیم تهیونگ تو کسی هستی که نمیشه ازش ناراحت بود
جین_یاع یاع یکم بخندین دلتون باز شه
بعد همه قلقلکم دادن با اینکه قلقلکی نبودم اما خب میخندیدیم دیگه حدودا نیم ساعت پیش هم بودیم که هیونگ اعتراضش بلند شد
شوگ_خوابم میاد برین میخوام بخوابم
مونی_باز یونگی خوابش گرفت
شوگ_اره بربن میخوام بخوابم
هممون رو بیرون کرد و گرفت و خوابید
ماهم رفتیم اتاقای خودمون هنوز ساعت ۱۰ بود موندم هیونگ چجوری انقد میخوابه
انقد از خواب حرف،زدیم که منم خوابم گرفت امروز تمرین های سختی قراره داشته باشیم تصمیم گرفتم حدود یک ساعت بخوابم که یهو در با شدت باز شد و ا.ت اومد داخل لباساشو پرت کرد و اومد نشست رو تخت شروع به گریه کردن کرد
به حاطر شوکه شدن حدودا چند ثانیه قفل شده بودم اما سریع پاشدم بغلش کردم و نوازشش کردم
_چیشده ا.ت چرا گریه میکنی؟مصاحبه چطور بود؟
هیچی نمیگفت و فقط گریه میکرد
_ا.ت گریه نکن توروخدا حالم خراب میشه بگو لطفا گریه رو بزار کنار
ا.ت_هق..همه امروز..هق بهم هیت دادن...هق😭😭😭
بغض بدی داخل صداش بود و اینو میشد فهمید خیلی بد گریه و هق هق میکرد
_گریه نکن بهت گفته بودم نباید خودتو ببازی تو هیچ اشتباهی نکردی
ا.ت_هق اما این که...هق من پیش تو..هق و پیش بقیه...هق اعضام...هق خودش باعث...هق هیت دادن کل مردمه
اگه...هق بفهمن که...هق یک خارجی اومده...هق...دوست دختر ت.تو شده...هق...اون موقعس که...هق...همه مورد حمله...هق...قرارم میدن😭😭💔
قلبم داشت اتیش میگرفت خیلی ناراحت کننده بود دیدم گریش
_باشه توروخدا ناراحت نشو نمیزارم هیچ کاری بکنن نترس لطفا گریه نکن
_ب.باشه
_خب پاشو برو دوش بگیر بیا بیرون
ا.ت ویو
با دلداری های تهیونگ حیلی بهتر شدم اما بازم حالم خراب بود از امروز به خودم سختی میدم تا بتونم منم مثل پسرا تغییر کنم تا دیگه کسی جرعت هیت دادن بهم نداشته باشه خیلی حالم خراب بود داشتم روانی میشدم یک دوش گرفتم و از عصبانیت و ناراحتی خودمو انقد سابیدم که پوستم تاول زد اومدم بیرون پوستم میسوخت هیچ کس تو اتاق نبود خودمو خشک کردم و فقط لباس زیر پوشیدم با یک شرتک ابی و رفتم دراز کشیدم رو تخت و خوابیدم موهام خیس بود انقد سرم درد میکرد موهام رو پاشدم با سشوار کامل خشک کردم بعد خوابیدم
توی خیابون داشتم قدم برمیداشتم که تهیونگ رو دیدم از دور دست های بهم لبخند میزنه خواستم برم سمتش که جمعتی از ارمی ها بهم حمله کردن و کلی کتکم زدن.............
شوگ_😂
یهو کل پسرا از پشت منو یونگی هیونگ رو بغل کردن
مونی_ماهم ازت معذرت میخوایم تهیونگا
جیمی_کی میتونه با دوستش قهرباشه؟
کوک_یک هیونگ مهربون و خوشقلب...هیچ کس نمیتونه ازش ناراحت بمونه
هوبی_کیم تهیونگ تو کسی هستی که نمیشه ازش ناراحت بود
جین_یاع یاع یکم بخندین دلتون باز شه
بعد همه قلقلکم دادن با اینکه قلقلکی نبودم اما خب میخندیدیم دیگه حدودا نیم ساعت پیش هم بودیم که هیونگ اعتراضش بلند شد
شوگ_خوابم میاد برین میخوام بخوابم
مونی_باز یونگی خوابش گرفت
شوگ_اره بربن میخوام بخوابم
هممون رو بیرون کرد و گرفت و خوابید
ماهم رفتیم اتاقای خودمون هنوز ساعت ۱۰ بود موندم هیونگ چجوری انقد میخوابه
انقد از خواب حرف،زدیم که منم خوابم گرفت امروز تمرین های سختی قراره داشته باشیم تصمیم گرفتم حدود یک ساعت بخوابم که یهو در با شدت باز شد و ا.ت اومد داخل لباساشو پرت کرد و اومد نشست رو تخت شروع به گریه کردن کرد
به حاطر شوکه شدن حدودا چند ثانیه قفل شده بودم اما سریع پاشدم بغلش کردم و نوازشش کردم
_چیشده ا.ت چرا گریه میکنی؟مصاحبه چطور بود؟
هیچی نمیگفت و فقط گریه میکرد
_ا.ت گریه نکن توروخدا حالم خراب میشه بگو لطفا گریه رو بزار کنار
ا.ت_هق..همه امروز..هق بهم هیت دادن...هق😭😭😭
بغض بدی داخل صداش بود و اینو میشد فهمید خیلی بد گریه و هق هق میکرد
_گریه نکن بهت گفته بودم نباید خودتو ببازی تو هیچ اشتباهی نکردی
ا.ت_هق اما این که...هق من پیش تو..هق و پیش بقیه...هق اعضام...هق خودش باعث...هق هیت دادن کل مردمه
اگه...هق بفهمن که...هق یک خارجی اومده...هق...دوست دختر ت.تو شده...هق...اون موقعس که...هق...همه مورد حمله...هق...قرارم میدن😭😭💔
قلبم داشت اتیش میگرفت خیلی ناراحت کننده بود دیدم گریش
_باشه توروخدا ناراحت نشو نمیزارم هیچ کاری بکنن نترس لطفا گریه نکن
_ب.باشه
_خب پاشو برو دوش بگیر بیا بیرون
ا.ت ویو
با دلداری های تهیونگ حیلی بهتر شدم اما بازم حالم خراب بود از امروز به خودم سختی میدم تا بتونم منم مثل پسرا تغییر کنم تا دیگه کسی جرعت هیت دادن بهم نداشته باشه خیلی حالم خراب بود داشتم روانی میشدم یک دوش گرفتم و از عصبانیت و ناراحتی خودمو انقد سابیدم که پوستم تاول زد اومدم بیرون پوستم میسوخت هیچ کس تو اتاق نبود خودمو خشک کردم و فقط لباس زیر پوشیدم با یک شرتک ابی و رفتم دراز کشیدم رو تخت و خوابیدم موهام خیس بود انقد سرم درد میکرد موهام رو پاشدم با سشوار کامل خشک کردم بعد خوابیدم
توی خیابون داشتم قدم برمیداشتم که تهیونگ رو دیدم از دور دست های بهم لبخند میزنه خواستم برم سمتش که جمعتی از ارمی ها بهم حمله کردن و کلی کتکم زدن.............
۳۲.۱k
۳۰ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.