پشیمانی (part 9 )
که
صدای گلوله اومد ات با صدای شکستن شیشه ها جیغ زد کوک با دو به سمت ات رفت و انداختش رو زمین و سریع روی زمین بهش گفت بخزه و بره سمت اعضا جین به پشتیبانی زنگ زد و بادیگارد بیشتری در خواست کرد بعد ۳۰ دقیقه تمام شد و هیچ صدایی نیامد بادیگاردا اومد داخل و کمک کردن که اعضا از داخل خانه بیان بیرون
ات گوشاشو گرفته بود و گریه میکرد جیمین با دیدن اشک ها ی ات سریع رفت سمتش و دلداریش میداد ارومش میکرد ات بعد ۵ دقیقه آروم شد و فقط تهیونگ و شوگا و کوک و جیمین میدانستند چه اتفاقی افتاده پس سریع از خانه زدن بیرون و رفتن بیرون تو ماشین داشتن باهم بحث میکرد و ......
نامجون با پی دی نیم داشت حرف میزد و هوپی و جین و ات و داشتن خانه را تمیز میکردن که....
صدای گلوله اومد ات با صدای شکستن شیشه ها جیغ زد کوک با دو به سمت ات رفت و انداختش رو زمین و سریع روی زمین بهش گفت بخزه و بره سمت اعضا جین به پشتیبانی زنگ زد و بادیگارد بیشتری در خواست کرد بعد ۳۰ دقیقه تمام شد و هیچ صدایی نیامد بادیگاردا اومد داخل و کمک کردن که اعضا از داخل خانه بیان بیرون
ات گوشاشو گرفته بود و گریه میکرد جیمین با دیدن اشک ها ی ات سریع رفت سمتش و دلداریش میداد ارومش میکرد ات بعد ۵ دقیقه آروم شد و فقط تهیونگ و شوگا و کوک و جیمین میدانستند چه اتفاقی افتاده پس سریع از خانه زدن بیرون و رفتن بیرون تو ماشین داشتن باهم بحث میکرد و ......
نامجون با پی دی نیم داشت حرف میزد و هوپی و جین و ات و داشتن خانه را تمیز میکردن که....
۳.۹k
۰۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.