پارت چهارده
*مسیح*
در خونه که بسته شد صداي برخورد چیزي با در رو شنیدم!هه حتما دختره زورش به در رسیده ..بی خیال رفتم
سوار ماشین شدم،تو ماشین یه نگاه به ساعت انداختم که دیدم20:4 رو نشون میده!هه مطمئنم از پسش برنمیاد
به اون قطار نمیرسه!
با این حال گوشیو در آوردم بهش زنگ زدم به بوق دوم نرسیده جواب داد:
_در چه حالی؟!
مهدي:من تو رو میکشم!
_هه هه هه جوك بود یا همینجوري گفتی دور هم باشیم؟
مهدي:ببند دهنتو!
_خب همون که تو میگی،راستی قانوناي بازي رو بهت گفتم؟فکر کنم نگفتم پس خوب گوش کن.اول:اگه به
پلیس سلام کنی مستقیم با نیکی باي باي میکنی.دوم:این یه بازي بین من و توئه!نه پلیس و نه هیچ کس
دیگه اي تو این بازي دخالت نمیکنه تو بازیکنی و جایزت دخترته!یه اشتباه میتونه به نیکی زندگی دوباره
ببخشه یا میتونه براي همیشه از صفحه ي روزگار پاکش کنه!من براي رسیدن تو به جایزت سرنخ هایی
گذاشتم که با پیدا کردن اونا جایی که نیکی الان اونجاست رو پیدا میکنی!همین..اگه این دوتا قانون رو رعایت
کنی برنده اي!
مهدي:برو به جهنم!
و گوشی قطع کرد!هه خب قطع کن..جهنم درست اینجاست محمدي!زندگیتو جهنم میکنم همونطوري که تو
زندگی منو جهنم کردي!هر لحظه از زندگیمو برام مثل جهنم کردي.. کاري میکنم زندگیت تبدیل به جهنم
بشه!قول میدم کابوس شب و روزت بشم..حالا وایسا و نگاه کن!
یه نگاه به گوشیم انداختم که دیدم سامان sms داده به این مضمون"شرمنده دیشب نتونستم بیام!حال خانومم
خوب نبود میدونی که قضیه ي خواهرشو..یه چند نفر پیدا شدند و دزدیدنش حالا براي چیش رو نمیدونیم!خدا
کنه پیداش بشه حال هممون افتضاحه!یه قرار جور کن فردا یا شب همو ببینیم رفیق!"
رفیق...اون منو رفیق خودش میدونه!خب منم اونو رفیقم میدونم!ولی انگار رفیق گفتناي اون واقعی تره!
اي خدا اگه بفهمه اونی که خواهر زنشو دزدیده منم چیکار کنم؟!من نمیخوام دوستمو که برام مثل داداشمه از
دست بدم!خدایا خودت تو این راه کمکم کن
در خونه که بسته شد صداي برخورد چیزي با در رو شنیدم!هه حتما دختره زورش به در رسیده ..بی خیال رفتم
سوار ماشین شدم،تو ماشین یه نگاه به ساعت انداختم که دیدم20:4 رو نشون میده!هه مطمئنم از پسش برنمیاد
به اون قطار نمیرسه!
با این حال گوشیو در آوردم بهش زنگ زدم به بوق دوم نرسیده جواب داد:
_در چه حالی؟!
مهدي:من تو رو میکشم!
_هه هه هه جوك بود یا همینجوري گفتی دور هم باشیم؟
مهدي:ببند دهنتو!
_خب همون که تو میگی،راستی قانوناي بازي رو بهت گفتم؟فکر کنم نگفتم پس خوب گوش کن.اول:اگه به
پلیس سلام کنی مستقیم با نیکی باي باي میکنی.دوم:این یه بازي بین من و توئه!نه پلیس و نه هیچ کس
دیگه اي تو این بازي دخالت نمیکنه تو بازیکنی و جایزت دخترته!یه اشتباه میتونه به نیکی زندگی دوباره
ببخشه یا میتونه براي همیشه از صفحه ي روزگار پاکش کنه!من براي رسیدن تو به جایزت سرنخ هایی
گذاشتم که با پیدا کردن اونا جایی که نیکی الان اونجاست رو پیدا میکنی!همین..اگه این دوتا قانون رو رعایت
کنی برنده اي!
مهدي:برو به جهنم!
و گوشی قطع کرد!هه خب قطع کن..جهنم درست اینجاست محمدي!زندگیتو جهنم میکنم همونطوري که تو
زندگی منو جهنم کردي!هر لحظه از زندگیمو برام مثل جهنم کردي.. کاري میکنم زندگیت تبدیل به جهنم
بشه!قول میدم کابوس شب و روزت بشم..حالا وایسا و نگاه کن!
یه نگاه به گوشیم انداختم که دیدم سامان sms داده به این مضمون"شرمنده دیشب نتونستم بیام!حال خانومم
خوب نبود میدونی که قضیه ي خواهرشو..یه چند نفر پیدا شدند و دزدیدنش حالا براي چیش رو نمیدونیم!خدا
کنه پیداش بشه حال هممون افتضاحه!یه قرار جور کن فردا یا شب همو ببینیم رفیق!"
رفیق...اون منو رفیق خودش میدونه!خب منم اونو رفیقم میدونم!ولی انگار رفیق گفتناي اون واقعی تره!
اي خدا اگه بفهمه اونی که خواهر زنشو دزدیده منم چیکار کنم؟!من نمیخوام دوستمو که برام مثل داداشمه از
دست بدم!خدایا خودت تو این راه کمکم کن
۱۷.۱k
۲۳ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.