رئیس من
پارت ۲۱
جیمین ویو
وای اون ا.تس؟ چقدر خوشگل شده...اصلا نمیتونسم چشامو از روش بردارم
ا.ت: سلام
جیمین: عا...سلام
ا.ت ویو
خواستم کنار سولی بشینم که
تهیونگ: عا...ا.ت میشه من پیش سولی بشینم؟.....اخه دلم براش تنگ شده بود میخوام پیشش باشم (
§ خو الانم پیششی دیگه 🗿
تهیونگ: خفه
§ چشم....
ا.ت: عا...حتما
تهیونگ: مرسی (لبخند شیطانی محوی زد ونشست)
جیمین ویو
این بچه چقد زرنگه اخرم کار خودشو کرد هوففف.....ا.ت کنار من نشست
تهیونگ: چهار تا بطری مشروب لطفاً
-چشم الان میارم
رفت و مشروب ها رو آورد
(خب دیگه مشروب خوردن و کلی گفتن و خندیدن)
ا.ت: عا...من الان برمیگردم
ا.ت بلند شد و رفت
وقتی رفت یه پسری هم بعدش رفت همون ور یعنی میخواد اذیتش کنه؟هه مگه من میزارم مردتیکه!؟
جیمین بلند شد
تهیونگ: کجا میری؟
جیمین: الان برمیگردم
رفتم دنبالش که دیدم وارد دستشویی زنانه شد سریع رفتم سمتشو خواستم درو باز کنم اما قفل بود
جیمین: ا.ت اونجایی؟
ا.ت ویو
رفتم تو دستشویی داشتم دستمو میشستم که یه پسری اومد داخل
ا.ت: عا ببخشید اینجا دستشویی زنانی
پسره: هه کی اهمیت میده (پوزخند)
درو قفل کرد و اومد سمتم
ا.ت: ا...اقا دارید چیکار میکنید؟ (رفتم عقب)
پسره: لازم به اینهمه ترسیدن نیست بیبی فقط یه شبه (پوزخند)
چسبوندم به دیوار
ا.ت: ل...لطفاً ولم کنید
خواست ببوستم که صدایی اومد
جیمین: ا.ت اونجایی؟
ا.ت: ج...جیمین
دستشو گذاشت رو دهنم که صدایی ازم در نیاد
جیمین ویو
قفل درو شکستم و درو باز کردم
§ آخه پسرم چگونه؟
جیمین: به راحتی🗿
پسره آشغال هزره سعی داشت ا.ت رو ببوسه..یه مشت محکم خوابوندم تو دهنش که پخش زمین شد دویدم سمت ا.ت
جیمین: ا.ت حالت خوبه؟ (نگران)
ا.ت: م...م...من
محکم بغلش کردم و موهاشو نوازش میکردم
جیمین: هیششش دیگه تموم شد (آروم نوازشش میکرد)
§ عرررررر منم میخواممممم
ا.ت ویو
وقتی بغلم کرد آرامش خاصی داشتم انگار دوست نداشتم این لحظه تموم بشه
جیمین: آروم شدی؟ (آروم)
§ عررررر لعنتی میدونه با این صداش جون میدماااا
جیمین: لعنتی رو با من بودی؟ 🤨
§ گی خَردُم 🤐
جیمین: خب حالا....داستانتو بنویس بچه
§ چشم 🤐
ا.ت: اوهوم (آروم)
جیمین: بیا بریم (آروم)
جیمین ویو
وای اون ا.تس؟ چقدر خوشگل شده...اصلا نمیتونسم چشامو از روش بردارم
ا.ت: سلام
جیمین: عا...سلام
ا.ت ویو
خواستم کنار سولی بشینم که
تهیونگ: عا...ا.ت میشه من پیش سولی بشینم؟.....اخه دلم براش تنگ شده بود میخوام پیشش باشم (
§ خو الانم پیششی دیگه 🗿
تهیونگ: خفه
§ چشم....
ا.ت: عا...حتما
تهیونگ: مرسی (لبخند شیطانی محوی زد ونشست)
جیمین ویو
این بچه چقد زرنگه اخرم کار خودشو کرد هوففف.....ا.ت کنار من نشست
تهیونگ: چهار تا بطری مشروب لطفاً
-چشم الان میارم
رفت و مشروب ها رو آورد
(خب دیگه مشروب خوردن و کلی گفتن و خندیدن)
ا.ت: عا...من الان برمیگردم
ا.ت بلند شد و رفت
وقتی رفت یه پسری هم بعدش رفت همون ور یعنی میخواد اذیتش کنه؟هه مگه من میزارم مردتیکه!؟
جیمین بلند شد
تهیونگ: کجا میری؟
جیمین: الان برمیگردم
رفتم دنبالش که دیدم وارد دستشویی زنانه شد سریع رفتم سمتشو خواستم درو باز کنم اما قفل بود
جیمین: ا.ت اونجایی؟
ا.ت ویو
رفتم تو دستشویی داشتم دستمو میشستم که یه پسری اومد داخل
ا.ت: عا ببخشید اینجا دستشویی زنانی
پسره: هه کی اهمیت میده (پوزخند)
درو قفل کرد و اومد سمتم
ا.ت: ا...اقا دارید چیکار میکنید؟ (رفتم عقب)
پسره: لازم به اینهمه ترسیدن نیست بیبی فقط یه شبه (پوزخند)
چسبوندم به دیوار
ا.ت: ل...لطفاً ولم کنید
خواست ببوستم که صدایی اومد
جیمین: ا.ت اونجایی؟
ا.ت: ج...جیمین
دستشو گذاشت رو دهنم که صدایی ازم در نیاد
جیمین ویو
قفل درو شکستم و درو باز کردم
§ آخه پسرم چگونه؟
جیمین: به راحتی🗿
پسره آشغال هزره سعی داشت ا.ت رو ببوسه..یه مشت محکم خوابوندم تو دهنش که پخش زمین شد دویدم سمت ا.ت
جیمین: ا.ت حالت خوبه؟ (نگران)
ا.ت: م...م...من
محکم بغلش کردم و موهاشو نوازش میکردم
جیمین: هیششش دیگه تموم شد (آروم نوازشش میکرد)
§ عرررررر منم میخواممممم
ا.ت ویو
وقتی بغلم کرد آرامش خاصی داشتم انگار دوست نداشتم این لحظه تموم بشه
جیمین: آروم شدی؟ (آروم)
§ عررررر لعنتی میدونه با این صداش جون میدماااا
جیمین: لعنتی رو با من بودی؟ 🤨
§ گی خَردُم 🤐
جیمین: خب حالا....داستانتو بنویس بچه
§ چشم 🤐
ا.ت: اوهوم (آروم)
جیمین: بیا بریم (آروم)
۱.۴k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.