کوک :من برم پیشه مامان و بابام
کوک :من برم پیشه مامان و بابام
جانگ هو:باشه
به سمت مادرم رفتم دیدم داره با زنا صحبت میکنه وقتی زنا منو دیدن تعجب شدن
م/ک:پسرم اینجا چیکار داری
کوک:هیچی حوصلم سر رفته اومدم پیشت
زنا:واااا چه پسری داری قصد ازدواج نداری
کوک:ن ممنون
زنا:دخترم خیلی خوشگل هست
کوک:دوست دختر دارم
زن:چه بد ولی میتونی ازش جدا بشی
کوک:ما به قدری همو دوست داریم که حاضر جونمو بدم
جانگ هو:باشه
به سمت مادرم رفتم دیدم داره با زنا صحبت میکنه وقتی زنا منو دیدن تعجب شدن
م/ک:پسرم اینجا چیکار داری
کوک:هیچی حوصلم سر رفته اومدم پیشت
زنا:واااا چه پسری داری قصد ازدواج نداری
کوک:ن ممنون
زنا:دخترم خیلی خوشگل هست
کوک:دوست دختر دارم
زن:چه بد ولی میتونی ازش جدا بشی
کوک:ما به قدری همو دوست داریم که حاضر جونمو بدم
۲.۷k
۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.