خانواده ی من
خانواده ی من
پارت ۷💎
جانر از در اومد تو و به زخم پای آسدور نگاه میکرد
جانر: زخمت تقریبا عمیقه
آسدور : اوهوم ، چی میخوای؟
جانر : ای بابا بدون دعوا نمیتونی حرف بزنی ؟
آسدور : ای خدااا واسه ی چی یعنی ؟؟
جانر : تخصص تو هم تیکه انداختنه . فهمیدم
آسدور : یا هست یا نیست چی میخوای ؟
جانر : امممم خانوم آتاکول محض اطلاعتون میگم ما یه امتحان داریم که باید بدیم و چون شما اینجایی نمیتونیم این امتحانو برگذار کنیم .
آسدور : واییییییی جدی میگی نمیدونستم . اینجا باند نبود آیبر رفت باند بیاره منتظر اونم من الان
همون لحظه در باز شد
آیبر اومد
آیبر : آسدور این اینجا چی میخواد ؟
آسدور : استاد فرستادتش ببینه واسه چی دیر کردیم
آیبر : خب حالا الان میریم بالا بذار اینو ببندم برات
آهاااااا ... خببب تموم شددد
بریم
آسدور : جانر یاستول اومده ؟
جانر : اگه میخوای زمان بخری هنوز باید بگم نیومده
آیبر : چرا چرت و پرت میگی واسه خودت ندیدی پاش چی شده مگه ؟ آدم واسه زمان خریدن اینکارو میکنه ؟؟
جانر : اوهووو مهاجم تیمشون حمله کرد یواشششش هر کی ببینه میفهمه آسدور واسه یاستول و بورجو اینکارو کرد
آسدور : به تو چه اخه ؟ ها ؟ به تو چه ؟
_همون لحظه یاستول اومد
جانر : آسدور خانوم خوشحال باش عملیات موفقیت آمیز بود رفیقت سر رسید
-آسدور ادای جانرو در آورد
یاستول : سلامممم آسدور هیعییی... پات چی شده ؟؟
جانر : واسه اینکه تو از امتحان جا نمونی و سر برسی اینکارو کرد
یاستول : تو خفه شو . راست میگه این ؟
آیبر سرشو به عنوان بله تکون داد
یاستول : وایییی ببخشید به خاطر من پات به این روز افتاد
_بعد یاستول آسدورو بغل کرد
آیبر : خب این لحظات احساسی رو تمومش کنید بریم سر کلاس
یاستول : آره آره بریم
✔بچه ها رفتن سر کلاس و امتحان شونو دادن
استاد سلیم : خب بچه ها زنگ بعد نمراتو بهتون اطلاع میدیم
سوسعم : عالیه
اوزان : استاد حداقل نمیشه فردا بگید نداشتید این شوکو پشت سر بذاریم بخدا
استاد : یکم بیشتر تلاش کن پسرم تا مثل بقیه وقتی میگم زنگ بعد نمراتو بهتون میگم به جای اینکه بترسی خوشحال بشی
اوزان : استاد این بار اگه کم بگیرم به فنا میرم شما که نمیدونید چه بلایی سرم میاد اصلا اگه این بار نمره کم بگیرم سر به بیابون میزنم
بابور : با ماشین سر میزنی به بیابون یا بدون ماشین
(همه خندیدن 😂)
*زنگ بعدی *
استاد سلیم : خب بچه ها میخوانم نمراتو بهتون بگم . میخونم
سوسعم ...
پارت ۷💎
جانر از در اومد تو و به زخم پای آسدور نگاه میکرد
جانر: زخمت تقریبا عمیقه
آسدور : اوهوم ، چی میخوای؟
جانر : ای بابا بدون دعوا نمیتونی حرف بزنی ؟
آسدور : ای خدااا واسه ی چی یعنی ؟؟
جانر : تخصص تو هم تیکه انداختنه . فهمیدم
آسدور : یا هست یا نیست چی میخوای ؟
جانر : امممم خانوم آتاکول محض اطلاعتون میگم ما یه امتحان داریم که باید بدیم و چون شما اینجایی نمیتونیم این امتحانو برگذار کنیم .
آسدور : واییییییی جدی میگی نمیدونستم . اینجا باند نبود آیبر رفت باند بیاره منتظر اونم من الان
همون لحظه در باز شد
آیبر اومد
آیبر : آسدور این اینجا چی میخواد ؟
آسدور : استاد فرستادتش ببینه واسه چی دیر کردیم
آیبر : خب حالا الان میریم بالا بذار اینو ببندم برات
آهاااااا ... خببب تموم شددد
بریم
آسدور : جانر یاستول اومده ؟
جانر : اگه میخوای زمان بخری هنوز باید بگم نیومده
آیبر : چرا چرت و پرت میگی واسه خودت ندیدی پاش چی شده مگه ؟ آدم واسه زمان خریدن اینکارو میکنه ؟؟
جانر : اوهووو مهاجم تیمشون حمله کرد یواشششش هر کی ببینه میفهمه آسدور واسه یاستول و بورجو اینکارو کرد
آسدور : به تو چه اخه ؟ ها ؟ به تو چه ؟
_همون لحظه یاستول اومد
جانر : آسدور خانوم خوشحال باش عملیات موفقیت آمیز بود رفیقت سر رسید
-آسدور ادای جانرو در آورد
یاستول : سلامممم آسدور هیعییی... پات چی شده ؟؟
جانر : واسه اینکه تو از امتحان جا نمونی و سر برسی اینکارو کرد
یاستول : تو خفه شو . راست میگه این ؟
آیبر سرشو به عنوان بله تکون داد
یاستول : وایییی ببخشید به خاطر من پات به این روز افتاد
_بعد یاستول آسدورو بغل کرد
آیبر : خب این لحظات احساسی رو تمومش کنید بریم سر کلاس
یاستول : آره آره بریم
✔بچه ها رفتن سر کلاس و امتحان شونو دادن
استاد سلیم : خب بچه ها زنگ بعد نمراتو بهتون اطلاع میدیم
سوسعم : عالیه
اوزان : استاد حداقل نمیشه فردا بگید نداشتید این شوکو پشت سر بذاریم بخدا
استاد : یکم بیشتر تلاش کن پسرم تا مثل بقیه وقتی میگم زنگ بعد نمراتو بهتون میگم به جای اینکه بترسی خوشحال بشی
اوزان : استاد این بار اگه کم بگیرم به فنا میرم شما که نمیدونید چه بلایی سرم میاد اصلا اگه این بار نمره کم بگیرم سر به بیابون میزنم
بابور : با ماشین سر میزنی به بیابون یا بدون ماشین
(همه خندیدن 😂)
*زنگ بعدی *
استاد سلیم : خب بچه ها میخوانم نمراتو بهتون بگم . میخونم
سوسعم ...
۲.۹k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.