پروانه ابی پارت ۱۴
رهام:باز که داری قرمز میشی
آرام:اره .رهام خسته شدم تو یه کاری کن. دیگ نمیتونم این دردو تحمل کنم
رهام:ببین دکتر رفتیم..
آرام:دکتر درد و سرتان رو میدونه من انگاری طلسم شدم
رهام:نگران باش خوب میشی
رهام رفت بیرون و دو دقیقه بعدش مقاره امد داخل
وقتی امد داخل ترسیدم و پتو رو انداختم روی خودم
امیر:لازم نیس بترسی میدونم چی شده
از زیر پتو امدم بیرون
آرام:تو از کجا میدونی؟
امیر:دیانا گفت
آرام:خجالت اوره
امیر:ببین اینجا هیچ کس نمیتونه کمکت کنه میتونی بری اسپانیا. اونجا یه نفرو میشناسم که از این دردای عجیب سر در میاره
آرام:پولشو از کجا بیارم
امیر:بهت میدم
آرام:نه نه اصلا
امیر:ببین تو مثل خواهرم مهمی پس باید ازم قبول کنی
آرام:با کی برم اخه
امیر:اگه بخوای من میام. دوتایی میریم و درمونت میکنیم و بر میگردیم
آرام:دوست دارم اما نمیتونم شمارو از کار و زندگی باز کنم
امیر:اینا مهمنیس
آرام:چطوری میتونم ازت تشکر کنم
امیر:تشکر؟.خوب بهت خوش بگذره و پول رو ازم قبول کنی
آرام:باشه(بابغض)
مقاره خیلی ادم خوبی بود و ازش خوشم امد
امیر:چرا گریه میکنی؟
آرام:باورمنمیشه که انقدر خوش قلبی
لب خند زد
امیر:فردا بلیط بگیرم
آرام:اره ممنون
امیر رفت بیرون ۵دقیقه بعد رایان امد داخل
رایان:خوبی؟
آرام:اره ممنون
رایان:خوبه. چیزی لازم داشتی بگو
آرام:باشه ممنونم
رایان رفت بیرون و نیم ساعتی کسی وارد اتاق نشد
عسل بدون در زدن وارد اتاق شد!!
آرام:حسود خان چی شده؟
عسل:اینجا قسر در رفتی ولی منو دست کم نگیر بچه ننه
آرام:چشم (باخنده شیطونی)
رفت بیرون
عسل:
دختره ی گدا اخه چی داره که امیر دوسش داره .از توی اتاق امدم بیرون امیر جلوم سبز شد
آرام:اره .رهام خسته شدم تو یه کاری کن. دیگ نمیتونم این دردو تحمل کنم
رهام:ببین دکتر رفتیم..
آرام:دکتر درد و سرتان رو میدونه من انگاری طلسم شدم
رهام:نگران باش خوب میشی
رهام رفت بیرون و دو دقیقه بعدش مقاره امد داخل
وقتی امد داخل ترسیدم و پتو رو انداختم روی خودم
امیر:لازم نیس بترسی میدونم چی شده
از زیر پتو امدم بیرون
آرام:تو از کجا میدونی؟
امیر:دیانا گفت
آرام:خجالت اوره
امیر:ببین اینجا هیچ کس نمیتونه کمکت کنه میتونی بری اسپانیا. اونجا یه نفرو میشناسم که از این دردای عجیب سر در میاره
آرام:پولشو از کجا بیارم
امیر:بهت میدم
آرام:نه نه اصلا
امیر:ببین تو مثل خواهرم مهمی پس باید ازم قبول کنی
آرام:با کی برم اخه
امیر:اگه بخوای من میام. دوتایی میریم و درمونت میکنیم و بر میگردیم
آرام:دوست دارم اما نمیتونم شمارو از کار و زندگی باز کنم
امیر:اینا مهمنیس
آرام:چطوری میتونم ازت تشکر کنم
امیر:تشکر؟.خوب بهت خوش بگذره و پول رو ازم قبول کنی
آرام:باشه(بابغض)
مقاره خیلی ادم خوبی بود و ازش خوشم امد
امیر:چرا گریه میکنی؟
آرام:باورمنمیشه که انقدر خوش قلبی
لب خند زد
امیر:فردا بلیط بگیرم
آرام:اره ممنون
امیر رفت بیرون ۵دقیقه بعد رایان امد داخل
رایان:خوبی؟
آرام:اره ممنون
رایان:خوبه. چیزی لازم داشتی بگو
آرام:باشه ممنونم
رایان رفت بیرون و نیم ساعتی کسی وارد اتاق نشد
عسل بدون در زدن وارد اتاق شد!!
آرام:حسود خان چی شده؟
عسل:اینجا قسر در رفتی ولی منو دست کم نگیر بچه ننه
آرام:چشم (باخنده شیطونی)
رفت بیرون
عسل:
دختره ی گدا اخه چی داره که امیر دوسش داره .از توی اتاق امدم بیرون امیر جلوم سبز شد
۵۴۷
۰۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.