p17=last~

عصر: همگی رفتیم سینما فیلم اولاش خوب بود بعد ترسناک شد که جیمبن جیغ زد شوگا: جیمین قلوت بترکه 😐 نگهبان: اقا ارام اینجا سینماست تهیونگ: خوب شد گفتی ها نمدونستیم نامی: ارام بچه ها ارام بچه ها: 😐👍 بعد فیلم : از زبان کوک تو فیلم هر وقت به اِما نگاه میکردم جوری میشدم خیلی خوشگله این حس چیه فرشته سمت چپم: عشق😐 کوک: مزاحم اوک 😐😑 بهتره امشب بهش بگم ولی اول بهتره به شوگابگم کوک: شوگا شوگا:هوم کوک: من اِما رو (شوگا :نگاه های وحشتناک یک راپونزل همیشه مرگبار است)کوک: بسم الله😐 شوگا من( شوگا :نگاه های وحشتناک یک راپونزل همیشه مرگبار است)کوک: بابا این چه نگاهیه خب من اِما رو دوست دارم شوگا:اوک ولی من اِما نیستم 😐 کوک: میدونم ولی میشه بهم کمک کنی شوگا: بهم ۱ تانیه بده کوک: ۱ ثانیه شد😐 شوگا: اوک قبوله کوک: ملسیییییییی شوگا : لوس نشو کوک: اوکی شب: از زبان اِما: نشسته بودم داشتم با جین و نامی صحبت میکردم که شوگا اومد و گفت برم مغازه و براش کیک بخرم منم قبول کردم و رفتم کیک خریدم که وقتی اومدم خونه همه جا تزئین شده بود واو! کوک: اهم اِما: به طرفش چرخیدم : اِما: کوک؟ کوک:وواِما میخوام بهت بگم که این عصر تو سینما من متوجه شدم که واقعا برات عاشق هستم !میشه زندگیم باشی؟ اِما: امم کوک میشه برام فرست بدی کوک: آ آ اره اِما :ممنون از زبان اِما: واقعا بهش عاشقم؟هستم پس بهتره بهش بگم براهمین رفتم دم اتاقش اِما: کوک کوک کوککککک کوک: ها عه اِما چیزی شده اِما: نع میخواستم بگم من بهت .....چیز عه چیز دوست دارم کوک: واقعاااااا واییییی (که همه بچه ها میان پیشتون ) همه: مبارک شوگا: مبارکه فن خیال بافم🙃💜




تماممممممم تو اخر تموم شد امیدوارم خوشتون اومده باشه و به داستان هام یه سری بزنین ملسی بای جیگرام