عشق زخمی
part ¹⁰
سمت خواهرش رفت و شروع کرد به حرف زدن:پس همه چی نقشه تو هرزه بود؟
بخاطر تو بود که این همه زندگیم از هم پاشید؟
به خاطر تو بود که ما سب ها با هم دعوا کردیم ن؟
بخاطر اون چونگکیونگ عوضی بود اره؟
یومی خواست چیزی بگه که یونگی اجازه نداد و با من از خونه بیرون اومد.
توی ماشین نشسته بودیم که شروع کرد به گفتن:من متاسفم ات خب؟
من واقعا نمیدونستم اونا همچین قسطی دارن!
از فردا رابطه ما با اینا تمومه!
به سمت خونه حرکت کردیم که زودتر از من رفت توی خونه و درو باز کرد منم پشت سرش رفتم تو.
بعد از عوض کردن لباسام روی مبل جلوی تلوزیون نشستم و تی وی رو روشن کردم.
برنامه اشپزی میداد با دقت گوش میکردم که با حس چیزی روی پام نگاهمو بهش دادم.
یونگی سرشو روی پام گذاشته بود و اونم داشت تلوزیون میدید.
خوشحالم که دیگه قرار نیست دعوایی در این باره با یونگی داشته باشم.
خوشحالم که اونو بخاطر این چیزا ترک نکردم و هنوز دارمش!
پایان
سمت خواهرش رفت و شروع کرد به حرف زدن:پس همه چی نقشه تو هرزه بود؟
بخاطر تو بود که این همه زندگیم از هم پاشید؟
به خاطر تو بود که ما سب ها با هم دعوا کردیم ن؟
بخاطر اون چونگکیونگ عوضی بود اره؟
یومی خواست چیزی بگه که یونگی اجازه نداد و با من از خونه بیرون اومد.
توی ماشین نشسته بودیم که شروع کرد به گفتن:من متاسفم ات خب؟
من واقعا نمیدونستم اونا همچین قسطی دارن!
از فردا رابطه ما با اینا تمومه!
به سمت خونه حرکت کردیم که زودتر از من رفت توی خونه و درو باز کرد منم پشت سرش رفتم تو.
بعد از عوض کردن لباسام روی مبل جلوی تلوزیون نشستم و تی وی رو روشن کردم.
برنامه اشپزی میداد با دقت گوش میکردم که با حس چیزی روی پام نگاهمو بهش دادم.
یونگی سرشو روی پام گذاشته بود و اونم داشت تلوزیون میدید.
خوشحالم که دیگه قرار نیست دعوایی در این باره با یونگی داشته باشم.
خوشحالم که اونو بخاطر این چیزا ترک نکردم و هنوز دارمش!
پایان
۴۷.۳k
۱۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.