چند پارتی(وقتی برآت قلدری میکرد)پارت ۲
چند پارتی(وقتی برآت قلدری میکرد)پارت ۲
ا.ت:خودت نمیکردی ولی آدمات که میکردن
هان:چی برای خودت میگی من از اونا جدا شدم
ا.ت:بسه دیگه چقدر دروغ میگی
هان:من دروغ نمیگم
به زخمات اشاره کردی
ا.ت:دروغ نمیگی نه پس اینا چیه ها اصن چرا دیگه خودت برام قلدری نمیکنی نکن دیگه خسته شدی گفتی تا آدمات کتکم.....
هان:بسه دیگه بسه(با داد) چرا نمیفهمی من آدمی برای کتک زدنت نفرستادم چرا نمیفهمی من دیگه کاری باهاشون ندارم
ا.ت:اون یوجین هر روز بهم میگه که تو فرستادیش تا کت....
هان:نه نفرستادم ندیدی چطور بهش مشت زدم
ا.ت:من باور نمیکنم بهم بگو چرا دیگه برام قلدری نمیکنی
هان:آنقدر از اون روزا حرف نزن
ا.ت:چرا نزن..
با دادی که زد حرفت نصفه موند
هان:من نه خسته شدم نه آدمی فرستادم بفهمم من دیگه کاری باهات ندارم
ا.ت:هانی که من میشناختم فقط گیر زدنم بود چرا انقدر تغییر کردی ها؟
هان:من تغییر نکردم
ا.ت:کردی
هان:نکردم
ا.ت:دارم میگم کردی اون هان اینجوری با خونسردی تمام باهام حرف نمیزد فقط با داد باهام حرف میزد خیلی تغییر کردی!
هان:آه چقدر زبون نفهمی میگم نکردم
ا.ت:کردی
دستت رو گرفت با تورو انداخت رو کولش
ا.ت:ولم کن ولم کن
هان:الان میفهمی چرا تغییر کردم
به حرفات اهمیتی نمیداد بردت سالن ورزش و......
ادامه دارد......
ا.ت:خودت نمیکردی ولی آدمات که میکردن
هان:چی برای خودت میگی من از اونا جدا شدم
ا.ت:بسه دیگه چقدر دروغ میگی
هان:من دروغ نمیگم
به زخمات اشاره کردی
ا.ت:دروغ نمیگی نه پس اینا چیه ها اصن چرا دیگه خودت برام قلدری نمیکنی نکن دیگه خسته شدی گفتی تا آدمات کتکم.....
هان:بسه دیگه بسه(با داد) چرا نمیفهمی من آدمی برای کتک زدنت نفرستادم چرا نمیفهمی من دیگه کاری باهاشون ندارم
ا.ت:اون یوجین هر روز بهم میگه که تو فرستادیش تا کت....
هان:نه نفرستادم ندیدی چطور بهش مشت زدم
ا.ت:من باور نمیکنم بهم بگو چرا دیگه برام قلدری نمیکنی
هان:آنقدر از اون روزا حرف نزن
ا.ت:چرا نزن..
با دادی که زد حرفت نصفه موند
هان:من نه خسته شدم نه آدمی فرستادم بفهمم من دیگه کاری باهات ندارم
ا.ت:هانی که من میشناختم فقط گیر زدنم بود چرا انقدر تغییر کردی ها؟
هان:من تغییر نکردم
ا.ت:کردی
هان:نکردم
ا.ت:دارم میگم کردی اون هان اینجوری با خونسردی تمام باهام حرف نمیزد فقط با داد باهام حرف میزد خیلی تغییر کردی!
هان:آه چقدر زبون نفهمی میگم نکردم
ا.ت:کردی
دستت رو گرفت با تورو انداخت رو کولش
ا.ت:ولم کن ولم کن
هان:الان میفهمی چرا تغییر کردم
به حرفات اهمیتی نمیداد بردت سالن ورزش و......
ادامه دارد......
۵.۸k
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.