پارت 5 زندگی سیاه

پارت 5 زندگی سیاه

ویو جیمین

یه چند روزی هست ا/ت خونه منه
فکنم عاشقش شدم

_ صبح بخیر
× صبح تو هم بخیر
& دختر بیا صبحونتو بخور

ویو ا/ت

صبحونمو خوردم و با آجوما و جیمین کمک کردم سفر رو جمع کردم باورم نمیشد جیمین همچین آدمی باشه

× آجوما من امشب شاید شام نتونم بیام خونه برای من شام در نظر نگیر
& باشه پسرم


ویو ا/ت

آجوما داشت خونه رو مرتب میکردم منم کمکش کردم بعد از تموم کردن خونه آجوما رفت غذا رست کنه برای شام

_ آجوما بزار من غذا درست کنم
& نه دخترم خودتو خسته نکن
_ بابا نترس غذام خوبه
& برای این نمیگم ولی اگر دوست داری باشه درست کن


ویو ا/ت

منم شروع کردم غذا درست کردن
دوکبوکی ، کیمچی ، جاجانگمیون
نزدیکای شام بود که جیمین امد تعجب کردم چون گفت دیر میاد

× سلام
_ سلام
& سلام پسرم
× آجوما شام چی داریم گرسنمه
& از من نپرس از ا/ت بپرس اون اسرار کرد غذا درست کنه
× اووو پس قراره غذا ا/ت خانمو بخوریم حالا چی درست کردی
_ دوکبوکی کیمچی جاجانگمیون
× پس فقط قبل از خوردن زنگ بزن آمبولانس که اگر چیزیم شد کمکم کنن😂😂
_ اره من از عمد توی غذای تو مرگ موش ریختم😒
× باشه بابا ناراحت نشو شوخی کردم
_ منم ناراحت نشدم😑