خاطره دبیرستان
خاطره دبیرستان
پارت۳۹
ویو ا/ت
همون طوری برقصمون ادامه دادیم که
کوک: پرنسس دوست ندارم بخاطر اون ناراحت ببینمت باشه ؟(بم)
ا/ت: عام ... نه بابا خوبم(لبخند آروم)
کوک: هوم خوبه ... به اون کوچولو فک کن باشه؟
با گفتن بچه یهویی لبخند اومد رو لبام
ا/ت: باشه
ویو لیا
فکرم پیش اون دختره بود وایسا اسمش چی بود آها آرورا خوبه حداقل یوجین تنها نمونه
سوهو: لیا؟
لیا: ها .. بله
سوهو: کجایی چهار ساعته دارم صدات میزنم
لیا: ببخشید داشتم فک میکردم
که دیدم سوهو اومد دم گوشم با آرومی گفت
سوهو: به اینکه امشب قراره ن.اله هاتو بشنوی(بم و هات)
آروم زدن روی شونش
لیا: عهههه زهرمار
سوهو: (خنده) چیه دارم واقعیت رو میگم
لیا: ایششش ببند لطفا
سوهو: چشم چشم(خنده آروم)
چشمم رو از سوهو برداشتم و به کسایی که میرقصیدن نگاه کردم که توجهم رو دوتا زوج گرفتن
یکی از اون زوج ها ا/ت و کوک بود خیلی به هم میومدن و کلا زوج های خوبی بودن
نگاهم رو کمی چرخوندم و به یوجین و آرورا دادم اونا هم زوج خوبی بنظر میومدن لبخند آرومی زدم و نفس عمیقی کشیدم
سوهو: زوج های خیلی خوبین مخصوصا ا/ت و کوک درسته از کوک زیاد خوشم نمیاد ولی خب نگاه هایی که کوک به ا/ت میکنه از عشق هم فراتره
لیا: درسته
سوهو: ولی هیچ کی مثل ما دوتا نمیشه
لیا: (خنده) از دست تو سوهو
سوهو: چیه خو باید با حقیقت کنار بیای
لیا: قربون اعتماد بنفست
سوهو: خواهش مادمازل
بالاخره این روز هم تموم شد
مهمون ها کم کم داشتن میرفتن سریع رفتم ا/ت رو بغل کردم
ا/ت: اوه لیا (لبخند)
لیا: دلم برات تنگ میشه
ا/ت: منم همین طور ولی دیگه ازدواج کردی میتونی هروقت خواستی بیای خونه ی ما یا هم باهم بریم بیرون
لیا: حتما
سوهو و کوک: مگه ما اجازه دادیم(هم زمان)
لیا و ا/ت: (خنده)
ا/ت: اجازه نمیخواد ما از دوست هم بالا تریم مثل دوتا خواهر
لیا: راست میگه
سوهو: اصلا هرچی شما بگین
کوک: موافقم
لیا: بزن قدش خواهر
ا/ت: (زدن روی دست هم) ما اینیم
سوهو: باشه دیگه جمع کنید جمع کنید مردیم ما تو خونه کار داریم لیا خانم داریم الکی وقت تلف میکنیم
لیا: سوهو خفه لطفاً
ا/ت: اووو لیا خانم تو انجام عملیات موفق باشی(چشمک)
کوک: آرزوی سلامت میکنم برادر
سوهو: ممنون داش
لیا: ایششش گگگگ
که همه شروع کردن به خندیدن
ــــــــــــــــــ
فردا صبح
ویو لیا
ادامه دارد...
لایک و حمایت یادت نره کیوتم ✨🤍
پارت۳۹
ویو ا/ت
همون طوری برقصمون ادامه دادیم که
کوک: پرنسس دوست ندارم بخاطر اون ناراحت ببینمت باشه ؟(بم)
ا/ت: عام ... نه بابا خوبم(لبخند آروم)
کوک: هوم خوبه ... به اون کوچولو فک کن باشه؟
با گفتن بچه یهویی لبخند اومد رو لبام
ا/ت: باشه
ویو لیا
فکرم پیش اون دختره بود وایسا اسمش چی بود آها آرورا خوبه حداقل یوجین تنها نمونه
سوهو: لیا؟
لیا: ها .. بله
سوهو: کجایی چهار ساعته دارم صدات میزنم
لیا: ببخشید داشتم فک میکردم
که دیدم سوهو اومد دم گوشم با آرومی گفت
سوهو: به اینکه امشب قراره ن.اله هاتو بشنوی(بم و هات)
آروم زدن روی شونش
لیا: عهههه زهرمار
سوهو: (خنده) چیه دارم واقعیت رو میگم
لیا: ایششش ببند لطفا
سوهو: چشم چشم(خنده آروم)
چشمم رو از سوهو برداشتم و به کسایی که میرقصیدن نگاه کردم که توجهم رو دوتا زوج گرفتن
یکی از اون زوج ها ا/ت و کوک بود خیلی به هم میومدن و کلا زوج های خوبی بودن
نگاهم رو کمی چرخوندم و به یوجین و آرورا دادم اونا هم زوج خوبی بنظر میومدن لبخند آرومی زدم و نفس عمیقی کشیدم
سوهو: زوج های خیلی خوبین مخصوصا ا/ت و کوک درسته از کوک زیاد خوشم نمیاد ولی خب نگاه هایی که کوک به ا/ت میکنه از عشق هم فراتره
لیا: درسته
سوهو: ولی هیچ کی مثل ما دوتا نمیشه
لیا: (خنده) از دست تو سوهو
سوهو: چیه خو باید با حقیقت کنار بیای
لیا: قربون اعتماد بنفست
سوهو: خواهش مادمازل
بالاخره این روز هم تموم شد
مهمون ها کم کم داشتن میرفتن سریع رفتم ا/ت رو بغل کردم
ا/ت: اوه لیا (لبخند)
لیا: دلم برات تنگ میشه
ا/ت: منم همین طور ولی دیگه ازدواج کردی میتونی هروقت خواستی بیای خونه ی ما یا هم باهم بریم بیرون
لیا: حتما
سوهو و کوک: مگه ما اجازه دادیم(هم زمان)
لیا و ا/ت: (خنده)
ا/ت: اجازه نمیخواد ما از دوست هم بالا تریم مثل دوتا خواهر
لیا: راست میگه
سوهو: اصلا هرچی شما بگین
کوک: موافقم
لیا: بزن قدش خواهر
ا/ت: (زدن روی دست هم) ما اینیم
سوهو: باشه دیگه جمع کنید جمع کنید مردیم ما تو خونه کار داریم لیا خانم داریم الکی وقت تلف میکنیم
لیا: سوهو خفه لطفاً
ا/ت: اووو لیا خانم تو انجام عملیات موفق باشی(چشمک)
کوک: آرزوی سلامت میکنم برادر
سوهو: ممنون داش
لیا: ایششش گگگگ
که همه شروع کردن به خندیدن
ــــــــــــــــــ
فردا صبح
ویو لیا
ادامه دارد...
لایک و حمایت یادت نره کیوتم ✨🤍
۳.۹k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.