تک پارتی emotional love
تهیونگ دوست پسرته ولی یه مدته که ته سرد رفتار میکنه :
علامت ها
ا/ت:+
تهیونگ_
+ته ته؟
_هوم(سرد)
+غذا حاضره
_باشه
+من میرم بخوابم
_اوم باش
ا/ت ویو:رفتم تو اتاق خوابیدم ، رو تخت دیگه بغضم ترکید....تهیونگ من خیلی دوستت دارم چرا اینجوری شدی؟چرا بهم اهمیت نمیدی و باهام سردی..... بعد از مدتی گریه کردن نفهمیدم کی چشمام گرم شد و خوابم برد.
تهیونگ ویو:برای عملی کردن نقشم یه مدته با ا/ت سرد برخورد میکنم به فضوح میفهمم که داره اذیت میشه ، ببخشید زندگیم
فردا:
_ا/ت
+جانم
_امشب میخوایم بریم مهمونی برات یه لباس سفارش دادم خیلی زیاد به خودت برس چون مهمونی مهمی هستش
+باشه من میرم حموم ، ساعت چند میریم؟
_ساعت ۸
+اوک
+رفتم حموم و دوشمو گرفتم و اومدم بیرون لوسیون بدنم رو زدم بعدش شروع کردم موهامو خشک کردن
خشکشون کردم شونه کردم و یکم حالت بهشون دادم خب ساعت چنده؟آممممم ۶ خب خوبه بزار قبل میکاپم لباس انتخاب کنم آره
بعد پاشدم یه دست لباس جذاب انتخاب کردم با کفشو کیف ستش و شروع کردم به میکاپ
ساعت ۷ و نیم بود ، خب من آمادم.....
+ته ته..!
+تهیونگا...؟؟
+کجاست یعنی؟
داشتم دنبالش می گشتم که گوشیم زنگ خورد ،نگاه کردم تهیونگ بود ، جواب دادم:
+ جانم
_سلام ا/ت میگم من مجبور شدم زودتر برم تو با کوک بیا
+اوم باش
قط کرد...
خیلی ناراحت شدم وقتی اینجوری گفت
دیدم زنگ خورد رفتم درو باز کردم کوک بود
کوک:سلام ا/ت حالت چطورهه؟
+سلام جونگکوکا بیا تو
کوک:نه دیگه اگ حاضری بیا بریم
+:باش بریم
+: رفتیم سوار ماشین شدیم و تو راه کوک یه آهنگ قشنگ گذاشت و شروع کرد به خوندن
+خیلی صدات خوبه کوک
کوک:میدونم
+اعتماد ب سقف
کوک:رسیدیم
+از ماشین پیاده شدیم داشتیم می رفتیم ته رو دیدم اومد بغلم دستشو دور کمرم گذاشت و رفتیم داخل سلام دادیم به مهمونا
از کارش خیلی تعجب کرده بودم
+تهیونگ
_جانم
+این مهمونی کیه؟
_آممم شاید من
+چی؟
رفتید وسط سالن همه دورتون جمع شده بودن که یهو تهیونگ زانو زد و جعبه رو باز کرد داخلش یه انگشتر خیلی قشنگ بود که گفت:
_کیم ا/ت دوس دارم بشی فرشته زندگیم صبح که از خواب بیدار میشم با صورت قشنگت مقابل بشم شب هم با بغل گرمت به خواب برم آیا به من اجازه میدی فامیلیت رو از لی به کیم تغییر بدم؟
+خیلی خوشحال شده بودم از خوشحالی بغض کردم و گفتم:بلههههه
صدای دستو هورا میومد
_بلند شدم حلقه رو دستش کردم و بغلش کردم که پسرا اومدن
پسرا یکی یکی جلو اومدن و تبریک گفتن
جین:مبارکه امیدوارم بچتون مث من هندسام بشه
شوگا:مبارک باشه بچتون ب دنیا اومد بیاریدش پیش من باهم بخوابیم
امشب یه شب خاطره انگیز شد که هیچوقت فراموشش نمیکنی
پایان....
علامت ها
ا/ت:+
تهیونگ_
+ته ته؟
_هوم(سرد)
+غذا حاضره
_باشه
+من میرم بخوابم
_اوم باش
ا/ت ویو:رفتم تو اتاق خوابیدم ، رو تخت دیگه بغضم ترکید....تهیونگ من خیلی دوستت دارم چرا اینجوری شدی؟چرا بهم اهمیت نمیدی و باهام سردی..... بعد از مدتی گریه کردن نفهمیدم کی چشمام گرم شد و خوابم برد.
تهیونگ ویو:برای عملی کردن نقشم یه مدته با ا/ت سرد برخورد میکنم به فضوح میفهمم که داره اذیت میشه ، ببخشید زندگیم
فردا:
_ا/ت
+جانم
_امشب میخوایم بریم مهمونی برات یه لباس سفارش دادم خیلی زیاد به خودت برس چون مهمونی مهمی هستش
+باشه من میرم حموم ، ساعت چند میریم؟
_ساعت ۸
+اوک
+رفتم حموم و دوشمو گرفتم و اومدم بیرون لوسیون بدنم رو زدم بعدش شروع کردم موهامو خشک کردن
خشکشون کردم شونه کردم و یکم حالت بهشون دادم خب ساعت چنده؟آممممم ۶ خب خوبه بزار قبل میکاپم لباس انتخاب کنم آره
بعد پاشدم یه دست لباس جذاب انتخاب کردم با کفشو کیف ستش و شروع کردم به میکاپ
ساعت ۷ و نیم بود ، خب من آمادم.....
+ته ته..!
+تهیونگا...؟؟
+کجاست یعنی؟
داشتم دنبالش می گشتم که گوشیم زنگ خورد ،نگاه کردم تهیونگ بود ، جواب دادم:
+ جانم
_سلام ا/ت میگم من مجبور شدم زودتر برم تو با کوک بیا
+اوم باش
قط کرد...
خیلی ناراحت شدم وقتی اینجوری گفت
دیدم زنگ خورد رفتم درو باز کردم کوک بود
کوک:سلام ا/ت حالت چطورهه؟
+سلام جونگکوکا بیا تو
کوک:نه دیگه اگ حاضری بیا بریم
+:باش بریم
+: رفتیم سوار ماشین شدیم و تو راه کوک یه آهنگ قشنگ گذاشت و شروع کرد به خوندن
+خیلی صدات خوبه کوک
کوک:میدونم
+اعتماد ب سقف
کوک:رسیدیم
+از ماشین پیاده شدیم داشتیم می رفتیم ته رو دیدم اومد بغلم دستشو دور کمرم گذاشت و رفتیم داخل سلام دادیم به مهمونا
از کارش خیلی تعجب کرده بودم
+تهیونگ
_جانم
+این مهمونی کیه؟
_آممم شاید من
+چی؟
رفتید وسط سالن همه دورتون جمع شده بودن که یهو تهیونگ زانو زد و جعبه رو باز کرد داخلش یه انگشتر خیلی قشنگ بود که گفت:
_کیم ا/ت دوس دارم بشی فرشته زندگیم صبح که از خواب بیدار میشم با صورت قشنگت مقابل بشم شب هم با بغل گرمت به خواب برم آیا به من اجازه میدی فامیلیت رو از لی به کیم تغییر بدم؟
+خیلی خوشحال شده بودم از خوشحالی بغض کردم و گفتم:بلههههه
صدای دستو هورا میومد
_بلند شدم حلقه رو دستش کردم و بغلش کردم که پسرا اومدن
پسرا یکی یکی جلو اومدن و تبریک گفتن
جین:مبارکه امیدوارم بچتون مث من هندسام بشه
شوگا:مبارک باشه بچتون ب دنیا اومد بیاریدش پیش من باهم بخوابیم
امشب یه شب خاطره انگیز شد که هیچوقت فراموشش نمیکنی
پایان....
۱۰۷.۱k
۱۳ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.