تک پارتی جمن شییییی :)
داستان از زبان ا/ت
چند وقتی میشه که رفتار و اخلاق جیمین تغییر میخوام دربارهی این موضوع باهاش صحبت کنم اما صبحا زود میره کمپانی و شبا هم خیلی دیر میاد خونه خیلی از این موضوع ناراحتم پس امشب بیدارم میمونم و درباره ی سردش باهام ازش میپرسم ناسلامتی یک سال و چهار ماهه ازدواج کردیم ولی من واقعا نمیدونم مشکل چیه چند ساعت گذشت ساعت ده شب بود جیمین قبل این رفتاراش هر شب ساعت ده خونه بود ولی اون جیمینی که من میشناختم تغییر کرده بود حتی رفتارش با ارمی های دختر هم بهتر از من بود (داره حسودی میکنه چون توی فن ساین جیمین با دخترا گرم گرفته بود) 🖤هوفففف مهم نیست یک رامیون(نول خودمون) درست کردم و خوردم بعد از خوردنم ظرف ها رو شستم و رفتم خوابیدم راستش نخوابیده بوده و فکرم همش درگیر جیمین بود که صدای در اومد ا... او... اون جیمین بود یه نگاه زیر چشمی به ساعت کردم وااااای ساعت یک نصفه شب بود چقدر فکر کرده بودم (از این فکر طولانیا) یک دفعه جیمین اومد داخل اتاق و من سریع چشم هام رو بستم و خودم رو به خواب زدم جیمین اومد روی تخت نشست موهام رو نوازش کرد و گفت (راستی علامت ها جیمین + ا/ت _)+خوابی پرنسسم؟ خیلی دلم برای خنده ها و صحبت کردنات تنگ شده 💔میدونم چند وقته که باهات سرد رفتار کردم ولی وقتی تو رو با یه پسر دست تو دست دیدم بیرون دارید میخندید قلبم خیلی شکست و شروع کرد به گریه کردن😢😭 داستان از زبان ا/ت =وقتی این حرف رو زد تازه دلیل کاراش رو فهمیدم اون.... اون کسی که اونروز باهاش بودم پسر داییم بود که سه سال از من کوچیکتره و تازه از دوست دخترش جدا شده بود 💔برای همین بردمش بیرون و دلداریش دادم 💝اما نمیدونستم که جیمین هم اونجاست🙁 برای همین سریع چشام رو باز کردم و نشستم که جیمین با چشمای قرمز و اشکی داشت با تعجب نگام می کرد +بیدار بودی😲؟ _اره و همه ی حرفات رو شنیدم ببین جیمین باید بهت توضیح.... + باید بهم چی رو توضیح بدی😡؟ هااااااا؟ 😡😡اینکه بهم خیانت کردی و رفتی با یکی دیگه😡😡؟؟؟ ارههههه 😡؟؟؟؟ برات متاسفم قلبم رو هزار تیکه کردی منو باش هنوز دوست دارم من....... که با قرار گرفتن لبام رو لباش ساکت شد 💋بعد چند ثانیه ازش جدا شدم _جیمینااا یعنی اعتماد تو به من همینقدره؟ مگه میشه من موچیم رو با کسی عوض کنم؟؟ + ولی کردی با یه پسره...... _هیسس اروم باش بزار توضیح بدم خب تمام ماجرا رو براش تعریف کردم و حتی موبایلم و چتای من و پسرداییم رو نشونش دادم بعد سرش رو بالا اورد +بیبی من معذرت میخوام که زود قضاوتت کردم _نه عیبی نداره من باید بهت میگفتم +حالا هرچی بیبی خیلی وقته که بغلت نکرده بودم بیا اینجا و دستاشو از هم باز میکنه و ا/ت هم میپره بغل عشقش و اینجوری شد که جیمین و ا/ت با هم اشتی کردن و یه شب رویایی رو باهم گذروندن (🥵💦) از اون شب به بعد جیمین بیشتر از قبل به ا/ت توجه میکرد خیلییی خیلییی بیشتر از ارمی های دختر و هر روز بیشتر و بیشتر عاشقش میشد
💕پایان💕
چند وقتی میشه که رفتار و اخلاق جیمین تغییر میخوام دربارهی این موضوع باهاش صحبت کنم اما صبحا زود میره کمپانی و شبا هم خیلی دیر میاد خونه خیلی از این موضوع ناراحتم پس امشب بیدارم میمونم و درباره ی سردش باهام ازش میپرسم ناسلامتی یک سال و چهار ماهه ازدواج کردیم ولی من واقعا نمیدونم مشکل چیه چند ساعت گذشت ساعت ده شب بود جیمین قبل این رفتاراش هر شب ساعت ده خونه بود ولی اون جیمینی که من میشناختم تغییر کرده بود حتی رفتارش با ارمی های دختر هم بهتر از من بود (داره حسودی میکنه چون توی فن ساین جیمین با دخترا گرم گرفته بود) 🖤هوفففف مهم نیست یک رامیون(نول خودمون) درست کردم و خوردم بعد از خوردنم ظرف ها رو شستم و رفتم خوابیدم راستش نخوابیده بوده و فکرم همش درگیر جیمین بود که صدای در اومد ا... او... اون جیمین بود یه نگاه زیر چشمی به ساعت کردم وااااای ساعت یک نصفه شب بود چقدر فکر کرده بودم (از این فکر طولانیا) یک دفعه جیمین اومد داخل اتاق و من سریع چشم هام رو بستم و خودم رو به خواب زدم جیمین اومد روی تخت نشست موهام رو نوازش کرد و گفت (راستی علامت ها جیمین + ا/ت _)+خوابی پرنسسم؟ خیلی دلم برای خنده ها و صحبت کردنات تنگ شده 💔میدونم چند وقته که باهات سرد رفتار کردم ولی وقتی تو رو با یه پسر دست تو دست دیدم بیرون دارید میخندید قلبم خیلی شکست و شروع کرد به گریه کردن😢😭 داستان از زبان ا/ت =وقتی این حرف رو زد تازه دلیل کاراش رو فهمیدم اون.... اون کسی که اونروز باهاش بودم پسر داییم بود که سه سال از من کوچیکتره و تازه از دوست دخترش جدا شده بود 💔برای همین بردمش بیرون و دلداریش دادم 💝اما نمیدونستم که جیمین هم اونجاست🙁 برای همین سریع چشام رو باز کردم و نشستم که جیمین با چشمای قرمز و اشکی داشت با تعجب نگام می کرد +بیدار بودی😲؟ _اره و همه ی حرفات رو شنیدم ببین جیمین باید بهت توضیح.... + باید بهم چی رو توضیح بدی😡؟ هااااااا؟ 😡😡اینکه بهم خیانت کردی و رفتی با یکی دیگه😡😡؟؟؟ ارههههه 😡؟؟؟؟ برات متاسفم قلبم رو هزار تیکه کردی منو باش هنوز دوست دارم من....... که با قرار گرفتن لبام رو لباش ساکت شد 💋بعد چند ثانیه ازش جدا شدم _جیمینااا یعنی اعتماد تو به من همینقدره؟ مگه میشه من موچیم رو با کسی عوض کنم؟؟ + ولی کردی با یه پسره...... _هیسس اروم باش بزار توضیح بدم خب تمام ماجرا رو براش تعریف کردم و حتی موبایلم و چتای من و پسرداییم رو نشونش دادم بعد سرش رو بالا اورد +بیبی من معذرت میخوام که زود قضاوتت کردم _نه عیبی نداره من باید بهت میگفتم +حالا هرچی بیبی خیلی وقته که بغلت نکرده بودم بیا اینجا و دستاشو از هم باز میکنه و ا/ت هم میپره بغل عشقش و اینجوری شد که جیمین و ا/ت با هم اشتی کردن و یه شب رویایی رو باهم گذروندن (🥵💦) از اون شب به بعد جیمین بیشتر از قبل به ا/ت توجه میکرد خیلییی خیلییی بیشتر از ارمی های دختر و هر روز بیشتر و بیشتر عاشقش میشد
💕پایان💕
۶.۴k
۲۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.