senario
جونگکوک حتی فکرش رو نمیکرد که به محض ورود به کالجی که برای رسیدن بهش تقریباً پوستش کنده شده بود ، عاشق بشه!
عشق؛ موجود فرازمینی و دردسرسازی که میدونست قراره حسابی برنامههاش رو بهم بریزه اما خب ، اون تهیونگ بود . کیم تهیونگی که همه برای فقط یک نگاهش سر و دست میشکستن و حالا به طرز باورنکردنی و عجیبی ، به جونگکوک توجه نشون میداد.
"هی تو" پسر کوچکتر اخمهاش رو در هم کشید:
"هی من؟ هی ، من اسم دارم!"
تهیونگ خندید و ژستی گرفت که خبر از این میداد که توپ قراره دقیقاً توی حلقه بیفته:
"میتونم بگیرمت؟"
آیسکافی بیچاره تو گلوی پسر گیر کرد و به سرفه افتاد:
"چ-چی؟"
تهیونگ توپ رو داخل حلقه انداخت و در حالی که آستینهاش رو بالا میزد و جذابتر از قبل بنظر میرسید ، جواب داد:
"بگیرمت! همونجوری که توپ توی حلقه میفته ، تو هم توی بغل من بیفتی"
"هی تو "
جونگکوک در حالیکه سرفه میکرد گفت و پسر بزرگتر خندید:
"هی من اسم دارم ، اسمم تهیونگه اما تو میتونی از این به بعد دوستپسر صدام کنی"
عشق؛ موجود فرازمینی و دردسرسازی که میدونست قراره حسابی برنامههاش رو بهم بریزه اما خب ، اون تهیونگ بود . کیم تهیونگی که همه برای فقط یک نگاهش سر و دست میشکستن و حالا به طرز باورنکردنی و عجیبی ، به جونگکوک توجه نشون میداد.
"هی تو" پسر کوچکتر اخمهاش رو در هم کشید:
"هی من؟ هی ، من اسم دارم!"
تهیونگ خندید و ژستی گرفت که خبر از این میداد که توپ قراره دقیقاً توی حلقه بیفته:
"میتونم بگیرمت؟"
آیسکافی بیچاره تو گلوی پسر گیر کرد و به سرفه افتاد:
"چ-چی؟"
تهیونگ توپ رو داخل حلقه انداخت و در حالی که آستینهاش رو بالا میزد و جذابتر از قبل بنظر میرسید ، جواب داد:
"بگیرمت! همونجوری که توپ توی حلقه میفته ، تو هم توی بغل من بیفتی"
"هی تو "
جونگکوک در حالیکه سرفه میکرد گفت و پسر بزرگتر خندید:
"هی من اسم دارم ، اسمم تهیونگه اما تو میتونی از این به بعد دوستپسر صدام کنی"
۱۲۰
۱۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.