که کلم خورد تو دماغ ته
که کلم خورد تو دماغ ته
از زبون ته
یهو یه چیزی محکم خورد تو دماغم
پاشدم و دنبال کاتسومی کردم
از این به بعد به ا. ت میگم کاتسومی
مثل گرگم به هوا
گرفتم اما پاهامون به جعبه ای که دیشب گذاشته بود رو زمین گیر کرد و افتادم رو تخت
کاتسومی زیر و من رو
از زبون کاتسومی
پامون گیر کرد و افتادیم
چشمای ته
وای دیگه نمیتونم در مقابل این جذابیت تحمل کنم
اون اون خیلی جذاب هههه
کاتسومی تاحالا این حس رو نداشت
حسی که بهش احساس خفگی میداد و نمیتونست تحمل کنه قلبی تند تند میزد
برای اولین بار اومد تو فکرش که ته رو داشته
یه مرد رو داشته باشه
الان فقط یه ته فکر میکرد
میخواست ته تا اخر عمر همینجوری روس باشه
اما ته
اون فکر میکرد کاتسومی بعد این اتفاق حتی نگاش هم نمیکنه
دلش میخواست بهش نزدیک شع
اما فکر میکرد رابطشون شکراب میشه
چون ته از دیشب حس عجیبی داشت
دقیقا همون حسی که کاتسومی هم داشت
به تنها چیزی که فکر میکردن احساساتی که اون لحظه به وجود اومده بود ولی نمیدونستن چیه
فکر کردن که دیگه اون احساسات از تنفر زیاده
پس نباید به هم نزدیک بشن
پس ته بلند شد
و جعبه برداشت و کاتسومی سر زنش کرد
از زبون ته
یهو یه چیزی محکم خورد تو دماغم
پاشدم و دنبال کاتسومی کردم
از این به بعد به ا. ت میگم کاتسومی
مثل گرگم به هوا
گرفتم اما پاهامون به جعبه ای که دیشب گذاشته بود رو زمین گیر کرد و افتادم رو تخت
کاتسومی زیر و من رو
از زبون کاتسومی
پامون گیر کرد و افتادیم
چشمای ته
وای دیگه نمیتونم در مقابل این جذابیت تحمل کنم
اون اون خیلی جذاب هههه
کاتسومی تاحالا این حس رو نداشت
حسی که بهش احساس خفگی میداد و نمیتونست تحمل کنه قلبی تند تند میزد
برای اولین بار اومد تو فکرش که ته رو داشته
یه مرد رو داشته باشه
الان فقط یه ته فکر میکرد
میخواست ته تا اخر عمر همینجوری روس باشه
اما ته
اون فکر میکرد کاتسومی بعد این اتفاق حتی نگاش هم نمیکنه
دلش میخواست بهش نزدیک شع
اما فکر میکرد رابطشون شکراب میشه
چون ته از دیشب حس عجیبی داشت
دقیقا همون حسی که کاتسومی هم داشت
به تنها چیزی که فکر میکردن احساساتی که اون لحظه به وجود اومده بود ولی نمیدونستن چیه
فکر کردن که دیگه اون احساسات از تنفر زیاده
پس نباید به هم نزدیک بشن
پس ته بلند شد
و جعبه برداشت و کاتسومی سر زنش کرد
۴.۴k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.