فیک:ددی مافیای من* پارت: ۳
تهیونگ.......
بدون مقدمه واردش کردم و شروع کردم به تلمبه زدن فهمیدم به سختی جلوی نالشو گرفته
وخیلی خیلی عصبانی شدم شروع کردم به خور دن سینه هاش که دیگه تحمل نکرد و بلد ناله کرد
ا/ت .......
وقتی شروع به خوم و گاز گرفتن سینم کرد دیگه تحمل نکردم و بلد نا له کردم و از بالا رفتن سرعتش فهمیدم بیشتر تحر یک شده
بلخره بعد ۱۵ راند دست کشید من آخرای من حالم خیلی بد بود ولی فهمیدم بهم اعتراف کرد و خیلی خوشحال شدم چون منم عاشقش بودم و دیگه حس نکردم بهم تجاو ز شده و خوشحال بودم که بیهوش شدم
صبح .....
بیدار شدم دیدم ارباب نیست و لباس تنمه و موهام خیسه فهمیدم بردم حمام و خیلی خجالت کشیدم
رفتم پایین که تا رسیدم خدمت کارا شروع به سوال پرسیدن کردن
&دیشب ارباب چیکارت کرد 🤨
_ها......هی....هیچی 😶
×به ما دروغ نگو
_فقط اعصابش خورد بود سر من خالی کرد ( چرا چرت میگی بچمون جلوشون خراب نکن🤨😂)
همین جور داشتیم حرف میزدیم که ارباب با یک .......
بدون مقدمه واردش کردم و شروع کردم به تلمبه زدن فهمیدم به سختی جلوی نالشو گرفته
وخیلی خیلی عصبانی شدم شروع کردم به خور دن سینه هاش که دیگه تحمل نکرد و بلد ناله کرد
ا/ت .......
وقتی شروع به خوم و گاز گرفتن سینم کرد دیگه تحمل نکردم و بلد نا له کردم و از بالا رفتن سرعتش فهمیدم بیشتر تحر یک شده
بلخره بعد ۱۵ راند دست کشید من آخرای من حالم خیلی بد بود ولی فهمیدم بهم اعتراف کرد و خیلی خوشحال شدم چون منم عاشقش بودم و دیگه حس نکردم بهم تجاو ز شده و خوشحال بودم که بیهوش شدم
صبح .....
بیدار شدم دیدم ارباب نیست و لباس تنمه و موهام خیسه فهمیدم بردم حمام و خیلی خجالت کشیدم
رفتم پایین که تا رسیدم خدمت کارا شروع به سوال پرسیدن کردن
&دیشب ارباب چیکارت کرد 🤨
_ها......هی....هیچی 😶
×به ما دروغ نگو
_فقط اعصابش خورد بود سر من خالی کرد ( چرا چرت میگی بچمون جلوشون خراب نکن🤨😂)
همین جور داشتیم حرف میزدیم که ارباب با یک .......
۴.۹k
۲۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.