P1
بازگشت به زندگی
آروم توی راهرو های مدرسه راه میرفت
همه اون رو به پاک ترین آدم خطاب میکردن
حقیقت داشت!
توی زندگیش خیلی ساده و پاک بود
هیچ چیزی از دنیای بیرون نمیدونست
به دری رسید آروم در زد
جئون:بیا تو
دختر سرش رو به سمت پایین گرفت و در رو باز کرد به سمت مرد حرکت کرد
جئون:ا.ت اتفاقی افتاده؟
دختر آروم سرش رو بالا آورد و گفت:درد میکنه
مرد پرسید:چی؟چی درد میکنه
دختر با کلی خجالت و استرس دستش رو به سiنه هاش زد:درد میکنه
مرد لبخند کوتاهی زد و گفت :عزیزم نگران نباش! اجازه میدی بهش نگاهی بندازم؟
دختر میترسید…ولی آروم سرش رو تکون داد
لباسش رو بالا زد
مرد دستش رو جلو آورد و بدن دختر رو آروم نوازش میکرد
جئون:کجاش درد میکنه؟
دختر لب زد: همه جاش
مرد گفت:بشین اینجا…
دختر آروم روی صندلی رو به روی مرد نشست
مرد دوباره دستش رو روی سiنه های دختر کشید و کمی فشار بهشون میداد
مرد صندلی دختر رو به خودش نزدیک کرد
دوباره شروع کرد به کارش راضی بود!خیلی!
به دختر نگاهی کرد که فقط به حرکات دستش نگاه میکرد
آروم بهش گفت:بیا اینجا!توی بغلم بشین تا کامل معاینت کنم
اره!اره اون دخترهیچی نمیدونست
دختر به بغل مرد رفت
مرد بعد از گذشت دقیقه ها لب زد:الان خوبه؟
دختر به جسمهاش خیره شد و جواب داره:اره ممنون(لبخند)
مرد ادامه داد:میخوام بهت یه جایزه بدم ولی به کسی نباید بگی خب؟
ا.ت:چرا؟
جئون:چون ک ممکنه بعدا جایزت رو ببرن باشه؟
دختر باشه ای زیر لب گفت
مرد به سمت در رفت و قفلش کرد
نگاهی به ساعتش انداخت
فقط ۱۲ دقیقه وقت داشت
تا زنگ خونه
جئون گفت:میخوام بهت ابنبات بهم دوست داری؟
دختر لب زد :اره اره خیلی دوست دارم
مرد به دختر گفت که جلوی پاهاش زانو بزنه
آروم کمربندش رو باز کرد
میدونست میدونست دختر رازش رو نگه میداره
مرد شLوارش رو پایین کشید دختر با دیدنش تعجب کرد و گفت:این…این چیه؟
جئون:هیش این جایزته میتونی مثل ابنبات بخوریش
دختر تعجب کرد
مرد گفت:زود باش خوشگلم!!
دختر آروم دستش رو به سمت جلو برد
و توی دستش گرفت
مرد چشماش رو بست و به صندلی تیکه داد
دختر دهنش رو نزدیک کرد
و آروم سرش رو توی دهنش قرار داد
مرد ادامه داد:آفرین سریع!
دختر به آرومی نوکش رو مزه مزه میکرد
خوشش اومده بود
خیلی بزرگ بود!ولی دهن دختر براش زیادی کوچیک بود
دختر بیشتر توی دهنش کرد!
خوشش اومده بود و مثل ابنبات مk میزد
هر لحظه سرعتش بیشتر و بیشتر میشد
مرد بیشتر از قبل میخواستش!
جئون:سریع تر سریع تر
دختر از توی دهنش بیرون آورد
و شروع کرد به لiس زدن روش دختر خیلی خوشش اومده بود بوسه های آرومی هم روش میذاشت و همونطور که کمی از اون توی دهنش جا میشد با انگشت هاش باهاش بازی میکرد
مرد روی تخت(اون تختایی ک دکترا دارن)دراز کشید دختر رو بین پاهاش قرار داد
دختر خیلی خوشش اومده بود از این حس!اولین بار بود
بعد از گذشت ۴ دقیقه مرد بلند شد دوباره نگاهی به ساعت انداخت
هنوز وقت داشت
در کمدش رو باز کرد و ماژیکی بیرون آورد…
آروم توی راهرو های مدرسه راه میرفت
همه اون رو به پاک ترین آدم خطاب میکردن
حقیقت داشت!
توی زندگیش خیلی ساده و پاک بود
هیچ چیزی از دنیای بیرون نمیدونست
به دری رسید آروم در زد
جئون:بیا تو
دختر سرش رو به سمت پایین گرفت و در رو باز کرد به سمت مرد حرکت کرد
جئون:ا.ت اتفاقی افتاده؟
دختر آروم سرش رو بالا آورد و گفت:درد میکنه
مرد پرسید:چی؟چی درد میکنه
دختر با کلی خجالت و استرس دستش رو به سiنه هاش زد:درد میکنه
مرد لبخند کوتاهی زد و گفت :عزیزم نگران نباش! اجازه میدی بهش نگاهی بندازم؟
دختر میترسید…ولی آروم سرش رو تکون داد
لباسش رو بالا زد
مرد دستش رو جلو آورد و بدن دختر رو آروم نوازش میکرد
جئون:کجاش درد میکنه؟
دختر لب زد: همه جاش
مرد گفت:بشین اینجا…
دختر آروم روی صندلی رو به روی مرد نشست
مرد دوباره دستش رو روی سiنه های دختر کشید و کمی فشار بهشون میداد
مرد صندلی دختر رو به خودش نزدیک کرد
دوباره شروع کرد به کارش راضی بود!خیلی!
به دختر نگاهی کرد که فقط به حرکات دستش نگاه میکرد
آروم بهش گفت:بیا اینجا!توی بغلم بشین تا کامل معاینت کنم
اره!اره اون دخترهیچی نمیدونست
دختر به بغل مرد رفت
مرد بعد از گذشت دقیقه ها لب زد:الان خوبه؟
دختر به جسمهاش خیره شد و جواب داره:اره ممنون(لبخند)
مرد ادامه داد:میخوام بهت یه جایزه بدم ولی به کسی نباید بگی خب؟
ا.ت:چرا؟
جئون:چون ک ممکنه بعدا جایزت رو ببرن باشه؟
دختر باشه ای زیر لب گفت
مرد به سمت در رفت و قفلش کرد
نگاهی به ساعتش انداخت
فقط ۱۲ دقیقه وقت داشت
تا زنگ خونه
جئون گفت:میخوام بهت ابنبات بهم دوست داری؟
دختر لب زد :اره اره خیلی دوست دارم
مرد به دختر گفت که جلوی پاهاش زانو بزنه
آروم کمربندش رو باز کرد
میدونست میدونست دختر رازش رو نگه میداره
مرد شLوارش رو پایین کشید دختر با دیدنش تعجب کرد و گفت:این…این چیه؟
جئون:هیش این جایزته میتونی مثل ابنبات بخوریش
دختر تعجب کرد
مرد گفت:زود باش خوشگلم!!
دختر آروم دستش رو به سمت جلو برد
و توی دستش گرفت
مرد چشماش رو بست و به صندلی تیکه داد
دختر دهنش رو نزدیک کرد
و آروم سرش رو توی دهنش قرار داد
مرد ادامه داد:آفرین سریع!
دختر به آرومی نوکش رو مزه مزه میکرد
خوشش اومده بود
خیلی بزرگ بود!ولی دهن دختر براش زیادی کوچیک بود
دختر بیشتر توی دهنش کرد!
خوشش اومده بود و مثل ابنبات مk میزد
هر لحظه سرعتش بیشتر و بیشتر میشد
مرد بیشتر از قبل میخواستش!
جئون:سریع تر سریع تر
دختر از توی دهنش بیرون آورد
و شروع کرد به لiس زدن روش دختر خیلی خوشش اومده بود بوسه های آرومی هم روش میذاشت و همونطور که کمی از اون توی دهنش جا میشد با انگشت هاش باهاش بازی میکرد
مرد روی تخت(اون تختایی ک دکترا دارن)دراز کشید دختر رو بین پاهاش قرار داد
دختر خیلی خوشش اومده بود از این حس!اولین بار بود
بعد از گذشت ۴ دقیقه مرد بلند شد دوباره نگاهی به ساعت انداخت
هنوز وقت داشت
در کمدش رو باز کرد و ماژیکی بیرون آورد…
۳.۷k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.