فرشته محافظ عشق(10)
دیدم داره با دو بسته چسب زد درد میاد سمتم ... بی تفاوت بهش رومو اونور کردم پرستار کارش تموم شده با حرف چانیول رفت بیرون خواست لباسمو در بیاره که نذاشتم و گفتم:"ی...یا...چه گوهری می افشانی؟"
با قیافه به طور رو مخی خونسرد گفت:"لختت میکنم."
میدونستم حتما صورتم قرمزه و با اخم گفتم:"لازم نکرده خودم میزنم چسبارو بده بینم."
چانیول با اخم گفت:"باشه...اصلا به درک."
یه حس بدی بهم دست داد اون فقط میخواست کمکم کنه رفت ته اتاق و پشت به من شروع کرد به حرف زدن با تلفن یهو داد زد:"اخه من از کودوم قبری بدونم ؟.......نه جرش دادم.......الان بگو چیکار کنم؟....... هووووووووف."
یهو چانیول اومد سمتم و دستاشو دور کمرم حلقه کرد... پشمام ریخت گوشیش رو بلند گو گذاشت و گفت:"کوچیکه شاید***این سایز." (سایزبندی شلوار مردارو نمیدونم)
با تعجب بهش نگاه کردم که یهو اونی که پشت تلفن بود گفت:"هی سایز چیو داری میگی ؟ سایز کمرشو بگوو"
_ سهون میام میکنمت کمرشو گفتم دیگهههههههههههه
_ جدی؟فک کردم سایز دی...
_ دهنتو ببند شلوارو بگیر بیا
و تلفنو قطع کرد و بعد نگاهی به تنم کرد جیغی زدم و گفتم:"یاااااااا منحرف بدبخت داشتی چه گوهری می افشانیدی؟"
میدونستم کل صورتم قرمزه ولی اون گفت:"به دوستم گفتم برات شلوار جر رفته تو بیاره."
قرمز تر شدم و فهمیدم کاملا لختم که گفت:"بیا این پشت کمرتو بزارم... اینجاتم کبوده"
_ لازم نیس
اخمی کرد و مثل وحشیا انگشتشو رو کبودی کمرم فشار داد که دادی کشیدم که با اخم غلیظ گفت:"دیدی؟ درد لازمه؟ پشت کن بینم..."
و بعد تموم شدن کارش گفت تا همینجا به فاکت ندادم لباستو بپوش سریع تیشرتمو پوشیدم که سهون با سه تا شلوار اومد و گفت:"ببین کودومش سایزته سونبه."
و یکیشونو پوشیدم و با چشم غره و لنگ لنگان از اتاق رفتم بیرون که دیدم لوهان اومد سمتم و بعد نیم ساعت سوال پرسیدن گفت:"یه سورپرایز برات دارم بفهمی کرک و پرت میریزه..."
غروب بعد تموم شدن دانشگاه
به لوهان داشتیم میرفتیم سمت پارکینگ که یهودیدم لوهان دویید سمت یه موتوری که قشنگ بود لوهان با ذوق دویید سمتش و گفت:"قشنگه؟ جدید گرفتمش نمیدونی سواری روش چه حال میده انگار رو هوایی دلت میخواد... همونجا بمیری...میفهمی چی میگم؟"
نه من حواسم به لبخندی بود که سهون رو لباش بود نگاهم به چانیول افتاد که با نیشخند به سهون نگاه میکرد هه اونم فهمید
وقتی لوهان منو رسود با لبخند گفتم:"ممنون و...از سهونم تشکر کن موتور قشنگیه...هی توکه منو خر فرض نکردی."
با تعجب گفت:"ببین من..."
_ بعدا حرف میزنیم
vahyun
با قیافه به طور رو مخی خونسرد گفت:"لختت میکنم."
میدونستم حتما صورتم قرمزه و با اخم گفتم:"لازم نکرده خودم میزنم چسبارو بده بینم."
چانیول با اخم گفت:"باشه...اصلا به درک."
یه حس بدی بهم دست داد اون فقط میخواست کمکم کنه رفت ته اتاق و پشت به من شروع کرد به حرف زدن با تلفن یهو داد زد:"اخه من از کودوم قبری بدونم ؟.......نه جرش دادم.......الان بگو چیکار کنم؟....... هووووووووف."
یهو چانیول اومد سمتم و دستاشو دور کمرم حلقه کرد... پشمام ریخت گوشیش رو بلند گو گذاشت و گفت:"کوچیکه شاید***این سایز." (سایزبندی شلوار مردارو نمیدونم)
با تعجب بهش نگاه کردم که یهو اونی که پشت تلفن بود گفت:"هی سایز چیو داری میگی ؟ سایز کمرشو بگوو"
_ سهون میام میکنمت کمرشو گفتم دیگهههههههههههه
_ جدی؟فک کردم سایز دی...
_ دهنتو ببند شلوارو بگیر بیا
و تلفنو قطع کرد و بعد نگاهی به تنم کرد جیغی زدم و گفتم:"یاااااااا منحرف بدبخت داشتی چه گوهری می افشانیدی؟"
میدونستم کل صورتم قرمزه ولی اون گفت:"به دوستم گفتم برات شلوار جر رفته تو بیاره."
قرمز تر شدم و فهمیدم کاملا لختم که گفت:"بیا این پشت کمرتو بزارم... اینجاتم کبوده"
_ لازم نیس
اخمی کرد و مثل وحشیا انگشتشو رو کبودی کمرم فشار داد که دادی کشیدم که با اخم غلیظ گفت:"دیدی؟ درد لازمه؟ پشت کن بینم..."
و بعد تموم شدن کارش گفت تا همینجا به فاکت ندادم لباستو بپوش سریع تیشرتمو پوشیدم که سهون با سه تا شلوار اومد و گفت:"ببین کودومش سایزته سونبه."
و یکیشونو پوشیدم و با چشم غره و لنگ لنگان از اتاق رفتم بیرون که دیدم لوهان اومد سمتم و بعد نیم ساعت سوال پرسیدن گفت:"یه سورپرایز برات دارم بفهمی کرک و پرت میریزه..."
غروب بعد تموم شدن دانشگاه
به لوهان داشتیم میرفتیم سمت پارکینگ که یهودیدم لوهان دویید سمت یه موتوری که قشنگ بود لوهان با ذوق دویید سمتش و گفت:"قشنگه؟ جدید گرفتمش نمیدونی سواری روش چه حال میده انگار رو هوایی دلت میخواد... همونجا بمیری...میفهمی چی میگم؟"
نه من حواسم به لبخندی بود که سهون رو لباش بود نگاهم به چانیول افتاد که با نیشخند به سهون نگاه میکرد هه اونم فهمید
وقتی لوهان منو رسود با لبخند گفتم:"ممنون و...از سهونم تشکر کن موتور قشنگیه...هی توکه منو خر فرض نکردی."
با تعجب گفت:"ببین من..."
_ بعدا حرف میزنیم
vahyun
۱.۸k
۰۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.