ترسناک ترین مافیا PART 10
ا/ت
داشت از پله ها میومد پایین ک دید ج/ک جلوش وایستاده و دستاشو تو جیب شلوارش کرده و داره نگاش میکنه
ج/ک
چه عجب ه**رزه خانم بیدار شدن
با لحن سر 😒
ا/ت
اره با عصبانیت 😠
ج/ک چته با شجاعت جواب میدی پرو شدی ها پثل اینکه دیشب برات کافی نبوده
ا/ت عصبانی شد و اومد جلوی ج/ک تو چته برای چی با من همچین کاری میکنی میدونی اگه من حا**مله بشم چی میشی اونوقت اصلا به این فکر کردی
ج/ک
هممممم پس فکر کردی برا چی اینجایی اینکه تا الان تحملت کردم و نکشمت به خاطر اینه که برام یه وارث بیاری و بعدم بکشمت هه هه😏
ا/ت دهنش از این همه عوضی بودن یک نفر باز مونده بود و با اینکه تو ی چشماش اشک بود و نمیخواست کم بیاره
خودش و جمع کرد
ا/ت
من تا حالا ادم به سنگ دلی تو ندیده بودم چقدر میتونی انقدر پس**ت باشی و بدون دلیل ادم بکشی و همه رو اذیت کنی
ولی خوب حالا که بهش فکر میکنم شاید به خاطر این باشه که توی بچگیت شاید ضربه روحی
چیزی خورده باشی هه
باطعنه
😏
ج/ک
عصبانی شد و محکم با دستش صورتشو گرفت
چشمای ج/ک
از عصبانیت قرمز شده بود
ج/ک
هه اره اگه من اینم حتما تو عم بخاطر نداشتن پدرو مادر انقدر بدبخت و پرو شدی
با نیشخند 😈
ا/ت عصبانی شد و با دستش دست ج/ک و زد کنار و ج/ک یقه ج/ک و گرفت
ا/ت
با گریه و حق حق اشغال عوضی حق حالا که خودت میخوای باشه منم میدونم چیکار کنم
ج/ک
چی مثلا میخوای چیکار کنی ها با نیشخند توی بدبخت یتیم بیشتر نیستی
بعدم ا/ت و هول داد
ا/ت افتاد زمین ج/ک از نشیمن رفت بیرون و ا/ت افتاده بود همینطوری زمین که زییر لبش گفت میدونم باهات چیکار کنم
خدمتکارا به ا/ت میخندیدن و ا/ت رفت تو اتاقش که شب شد
اونقدر ا/ت گریه کرده بود که چشماش پف کرده بود رفت روی تراس اتاقش یه هوایی بخوره که دید چند تا دختر و پشر به همراه ج/ک با ماشینای
مسابقه و مدل با لا اومدن توی حیاط
ا/ت
اینا دیگه کین 😮
برای همین رفت پایین که ج/ک و نزدیک 11 تا پسرو دختر که با خود ج/ک 12 تا میشدن اومدن داخل به همراه یه دختره که خیلی قشنگ بود
و به ج/ک چسبیده بود ج/ک بغلش کرده بود و جزو همون 11 نفر بود
همه داشتن با هم حرف میزدن و میخندیدن و همشونم لباسای با حالی داشتن حتی ج/ک اونم لباسش با موقعی که رفته بود بیرون فرق می کرد
حتی همشون یه دستمال گردن قرمز و مشکی که علامت خواصی داشت داشتن که دور مچ شون بسته بودن
ا/ت داشت به اینا فکر می کرد که
..........
دیگه برا بقیش
همینطور تو خماری بمونید تا پارت بعد 😂😂
شرطا
هر موقع فالورا 85 تا شد 10
لایک و 15 تا کامنت خورد قسمت بعد و میزارم
توجه تا چند تا پارت خیلی با حال میشه قضیه پس زود شرطا رو برسونید تا بزارم 😈😜👻
داشت از پله ها میومد پایین ک دید ج/ک جلوش وایستاده و دستاشو تو جیب شلوارش کرده و داره نگاش میکنه
ج/ک
چه عجب ه**رزه خانم بیدار شدن
با لحن سر 😒
ا/ت
اره با عصبانیت 😠
ج/ک چته با شجاعت جواب میدی پرو شدی ها پثل اینکه دیشب برات کافی نبوده
ا/ت عصبانی شد و اومد جلوی ج/ک تو چته برای چی با من همچین کاری میکنی میدونی اگه من حا**مله بشم چی میشی اونوقت اصلا به این فکر کردی
ج/ک
هممممم پس فکر کردی برا چی اینجایی اینکه تا الان تحملت کردم و نکشمت به خاطر اینه که برام یه وارث بیاری و بعدم بکشمت هه هه😏
ا/ت دهنش از این همه عوضی بودن یک نفر باز مونده بود و با اینکه تو ی چشماش اشک بود و نمیخواست کم بیاره
خودش و جمع کرد
ا/ت
من تا حالا ادم به سنگ دلی تو ندیده بودم چقدر میتونی انقدر پس**ت باشی و بدون دلیل ادم بکشی و همه رو اذیت کنی
ولی خوب حالا که بهش فکر میکنم شاید به خاطر این باشه که توی بچگیت شاید ضربه روحی
چیزی خورده باشی هه
باطعنه
😏
ج/ک
عصبانی شد و محکم با دستش صورتشو گرفت
چشمای ج/ک
از عصبانیت قرمز شده بود
ج/ک
هه اره اگه من اینم حتما تو عم بخاطر نداشتن پدرو مادر انقدر بدبخت و پرو شدی
با نیشخند 😈
ا/ت عصبانی شد و با دستش دست ج/ک و زد کنار و ج/ک یقه ج/ک و گرفت
ا/ت
با گریه و حق حق اشغال عوضی حق حالا که خودت میخوای باشه منم میدونم چیکار کنم
ج/ک
چی مثلا میخوای چیکار کنی ها با نیشخند توی بدبخت یتیم بیشتر نیستی
بعدم ا/ت و هول داد
ا/ت افتاد زمین ج/ک از نشیمن رفت بیرون و ا/ت افتاده بود همینطوری زمین که زییر لبش گفت میدونم باهات چیکار کنم
خدمتکارا به ا/ت میخندیدن و ا/ت رفت تو اتاقش که شب شد
اونقدر ا/ت گریه کرده بود که چشماش پف کرده بود رفت روی تراس اتاقش یه هوایی بخوره که دید چند تا دختر و پشر به همراه ج/ک با ماشینای
مسابقه و مدل با لا اومدن توی حیاط
ا/ت
اینا دیگه کین 😮
برای همین رفت پایین که ج/ک و نزدیک 11 تا پسرو دختر که با خود ج/ک 12 تا میشدن اومدن داخل به همراه یه دختره که خیلی قشنگ بود
و به ج/ک چسبیده بود ج/ک بغلش کرده بود و جزو همون 11 نفر بود
همه داشتن با هم حرف میزدن و میخندیدن و همشونم لباسای با حالی داشتن حتی ج/ک اونم لباسش با موقعی که رفته بود بیرون فرق می کرد
حتی همشون یه دستمال گردن قرمز و مشکی که علامت خواصی داشت داشتن که دور مچ شون بسته بودن
ا/ت داشت به اینا فکر می کرد که
..........
دیگه برا بقیش
همینطور تو خماری بمونید تا پارت بعد 😂😂
شرطا
هر موقع فالورا 85 تا شد 10
لایک و 15 تا کامنت خورد قسمت بعد و میزارم
توجه تا چند تا پارت خیلی با حال میشه قضیه پس زود شرطا رو برسونید تا بزارم 😈😜👻
۱۳.۹k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.