پارت4
پارت4
وی تهیونگ
رفتم دست شویی کار ها ی لازم رو کردم و به اجوما گفتم که صبحانه درست کنه.
بعد گفتن به اجوما رفتم ات رو بیدار کنم رفتم کنارش رو تخت از پشت بغلش کردم و بوسه ای روی گردنش گذاشتم و بیدار شد در گوشش گفتم:
-حالا پشتت رو به ددیت می کنی
ویو ی ات
تو خواب ناز بودم که دستی دور کمرم حلقه شد و بوسه ای رو ی گردنم حس کردم و بیدار شدم که تهیونگ در گوشم گفت حالا پشتت رو به ددیت می کنی که با گفتن حرفش ترسیدم و رومو بهش کردم .
-بیب نمی خوای بیدار شدی
+خوابم میاد بزار یکم دیگه بخوابم
-اگه بلند نشی...
ات نذاشت حرفش رو کامل کنه که گفت
+باشه الان بلند میشم تو برو من هم میام
تهیونگ رفت و ات رفت دست شویی و کار های لازم رو کرد و رفت صبحانه بخوره.
ویو ی تهیونگ
داشتیم صبحانه میخوردیم که جیمین بهم زنگ زد.
مکالمه که ی جیمین و تهیونگ جنین رو با=نشون میدم راستی جیمین دوست ته هست
=سلام تهیونگ
-سلام چطوری
=خوبم تو چطوری
-من خوبم
=تهیونگ امروز میخواهم برم بار هر کس باید با پارتنرش بره میخواستم بدونم تو هم میای؟
-اره ساعت چند؟
=ساعت 8,
-تو کی میبینمت=اوکی بای
پایان مکامه
-بیب امروز بار دعوتیم
+من هم باید بیام اخه من این جور جاها رو دوست ندارم
-بیب کوچولو ی من برای چی دوست ندارن بیاد؟
+چون اونجا جای خطرناکیه
-ات وقتی پیشه منی خطر ناک نیست
+باشه (کیوت)
+ساعت چند میریم؟
-ساعت 8عشقم
-من امروز جایی کار دارم و باید برم ساعت 8میام دنبالت
+باشه
ویو ی راوی
تهیونگ رفت ات هم ساعت 5بود که خوابد
ویوی ات
ساعت 7بود رفتم دوش گرفتم لباس پوشیدم و ارایش کردم که ساعت8شد تهیونگ امد دنبالم تو
-بیب اونجا از کنارم تکون می خوری
+باشه
-افرین بیب کوچولو
رسیدم که پیاده شدیم رفتیم نشستیم اونجا که جیمین امد کنار ما باهم احوال پرسی کردیم که یک مردی امد کنارم نشست اول تحویلش نگرفتم بعد حس کردم دست یکی روی پاهام هست یه نگاه که کردم همون مرده بود که در گوشم گفت
مرده.امشب مال من میشی؟
خیلی ترسیده بودم یک اشاره ی ریز و یواشکی به تهیونگ کردم تیونگ دید و با مشت زد تو صورت مرده تا میخورد زدش.
+تهیونگ ولش کن
-تو خفه شو
بعد چند دقیقه تهیونگ از روی مرده بلند شد و دستم رو محکم گرفت و از بار رفتیم بیرون تو ماشین بودیم داشتم گریه میکردم که گفت
-مگه من بهت نگفتم از کنارم جم نخور..با داد بلند
+گریه
-با تو دارم حرف میزنم..داد
+من کنارت بودم..هق..اون مرده اومد کنارم
-وقتی شب زیرم بودی تقلا می کردی او موقع می فهمی
گریه های ات با هر حرف تهیونگ شدت میگرفت
..
بچه ها اشتباه شد پار بعدی اسماته
پایان
شرط
فالو7
وی تهیونگ
رفتم دست شویی کار ها ی لازم رو کردم و به اجوما گفتم که صبحانه درست کنه.
بعد گفتن به اجوما رفتم ات رو بیدار کنم رفتم کنارش رو تخت از پشت بغلش کردم و بوسه ای روی گردنش گذاشتم و بیدار شد در گوشش گفتم:
-حالا پشتت رو به ددیت می کنی
ویو ی ات
تو خواب ناز بودم که دستی دور کمرم حلقه شد و بوسه ای رو ی گردنم حس کردم و بیدار شدم که تهیونگ در گوشم گفت حالا پشتت رو به ددیت می کنی که با گفتن حرفش ترسیدم و رومو بهش کردم .
-بیب نمی خوای بیدار شدی
+خوابم میاد بزار یکم دیگه بخوابم
-اگه بلند نشی...
ات نذاشت حرفش رو کامل کنه که گفت
+باشه الان بلند میشم تو برو من هم میام
تهیونگ رفت و ات رفت دست شویی و کار های لازم رو کرد و رفت صبحانه بخوره.
ویو ی تهیونگ
داشتیم صبحانه میخوردیم که جیمین بهم زنگ زد.
مکالمه که ی جیمین و تهیونگ جنین رو با=نشون میدم راستی جیمین دوست ته هست
=سلام تهیونگ
-سلام چطوری
=خوبم تو چطوری
-من خوبم
=تهیونگ امروز میخواهم برم بار هر کس باید با پارتنرش بره میخواستم بدونم تو هم میای؟
-اره ساعت چند؟
=ساعت 8,
-تو کی میبینمت=اوکی بای
پایان مکامه
-بیب امروز بار دعوتیم
+من هم باید بیام اخه من این جور جاها رو دوست ندارم
-بیب کوچولو ی من برای چی دوست ندارن بیاد؟
+چون اونجا جای خطرناکیه
-ات وقتی پیشه منی خطر ناک نیست
+باشه (کیوت)
+ساعت چند میریم؟
-ساعت 8عشقم
-من امروز جایی کار دارم و باید برم ساعت 8میام دنبالت
+باشه
ویو ی راوی
تهیونگ رفت ات هم ساعت 5بود که خوابد
ویوی ات
ساعت 7بود رفتم دوش گرفتم لباس پوشیدم و ارایش کردم که ساعت8شد تهیونگ امد دنبالم تو
-بیب اونجا از کنارم تکون می خوری
+باشه
-افرین بیب کوچولو
رسیدم که پیاده شدیم رفتیم نشستیم اونجا که جیمین امد کنار ما باهم احوال پرسی کردیم که یک مردی امد کنارم نشست اول تحویلش نگرفتم بعد حس کردم دست یکی روی پاهام هست یه نگاه که کردم همون مرده بود که در گوشم گفت
مرده.امشب مال من میشی؟
خیلی ترسیده بودم یک اشاره ی ریز و یواشکی به تهیونگ کردم تیونگ دید و با مشت زد تو صورت مرده تا میخورد زدش.
+تهیونگ ولش کن
-تو خفه شو
بعد چند دقیقه تهیونگ از روی مرده بلند شد و دستم رو محکم گرفت و از بار رفتیم بیرون تو ماشین بودیم داشتم گریه میکردم که گفت
-مگه من بهت نگفتم از کنارم جم نخور..با داد بلند
+گریه
-با تو دارم حرف میزنم..داد
+من کنارت بودم..هق..اون مرده اومد کنارم
-وقتی شب زیرم بودی تقلا می کردی او موقع می فهمی
گریه های ات با هر حرف تهیونگ شدت میگرفت
..
بچه ها اشتباه شد پار بعدی اسماته
پایان
شرط
فالو7
۳.۳k
۰۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.