P1وقتی از سرکار برمیگردی خونه
سناریو
درخواستی
وقتی از سرکار برمیگردی خونه با چه چیزی مواجه میشی
-----------------------------
نام
خوشحال زودتر از همیشه اومدی خونه و خواستی نامجون رو غافلگیر کنی ...درو باز کردی ولی با چیزی ک دیدی خشکت زد
نامجون رسما ریده بود توی خونه....اون از مبلا ک یه گوشه پرتاب شده بودن .....اون از شورت تو ک از لوسر اویزون بود ....اون از مایع کیکی ک ب دیوارا پاشیده بود....همینجوری با دهن باز ب رو به رو خیره شده بودی ک نامجون با پیشبند ابی و موهای سیخ سیخی اومد و رو به روت ایتساد ....
_عه بیبی چقدر زود اومدی.....میخواستم غافلگیرت کنم و برات کیک درست کنم ولی یکم ریخت و پاش شد...
عربده کشیدی;نننننااااامممجووووونننن تتتووووو به ایییننن میگیییی یکمممممم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
------------------------
جین
درو باز کردی و و اروم بستی و خواستی بر سمت اتاقتون ک با صدای جین خشکت زد
+قربونت بشم من....تو ناناز کی بود جیگر طلا؟
هاا؟یعنی داشت با کی صحبت میکرد؟
-خوشکل من کیه کیه/هاااا؟بشهههه ی من کیههههه؟اخ دا چجوری با اینهمه جذابیت مردم در برابر تو نمیمیرن ؟
یعنی داشت از نبود تو استفاده میکرد تا با یه زن دیگه حرف بزنه؟حسابی عصبانی شدی ....هیچ مدرکی بهتر از این پیدا نمیشد ....
رفتی و از توی اشپزخونه یه ملاقه برداشتی و حمله کردی توی اتاق
+ککییممم سوکجیییینن داری چ گوهی میخورییی؟
ک یهو با صحنه ی روبه روت خشکت زد و ملاقه از دستت افتاد .....جین در واقع داشت با شورت پلنگی جلوی اینه قربون صدقه ی خودش میرفت(اسلاید 2 )ک جین با دادت برگشت و دیدت
اونم جیغ زد و سعی کرد با اون شورت پلنگیش از جلوی دیدت فرار کنه
+پدصگگگ تو کی اومدیییی؟
ا/ت در شوک صحنه ای که دیده به سر میبرد.....
-----------------------
یونگی
اروم در خونه رو باز کردی و وارد شدی
=یونگییی؟من اومدممممم
که دیدی تلویزیون ب حال خودش روشنه و یونگی و هولی کنار هم روی مبل خوابیدن....دور و برشون هم پر از پوست نارنگیه و رسما گند زدن به پذیرایی ...هولی با صدای اومدن تو از خواب بلند شد و ذوق زده اومد پیشت....یونگی هم با تکون های هولی بلند شد...
-هوووم؟ا/ت اومدی؟
در حالی ک داشتی هول رو ناز میکردی گفتی
+نه عزیزم داری خواب میبینی بخواب...
-باشه
در کمال تعجب دیدی ک دوباره چشاشو بست ...حرصی شدی و هولی رو بغل کردی و پریدی روش...
_اخخخخخخ.....تو دیگه کی امدییی؟
+تا تو باشی وقتی من میام خواب نباشی
_پاشو دارم له میشم نمیتونم نفس بکشم ...
+نوموخوااااممم
-ک پا نمیشی نه؟
هر چی سعی کرد خودشو تکون بده تا بیوفتی نشد ...عین مارمولک چسبیده بودی بهش و تکون نمیخوردی ....اخرش تسلیم شد و از همون پایین در حالی ک ب زور نفس میکشید به تو ک داشتی با هولی بازی میکردی نگاه میکرد
ادامه دارد.....بقیه اعضا در پارت بعدد
درخواستی
وقتی از سرکار برمیگردی خونه با چه چیزی مواجه میشی
-----------------------------
نام
خوشحال زودتر از همیشه اومدی خونه و خواستی نامجون رو غافلگیر کنی ...درو باز کردی ولی با چیزی ک دیدی خشکت زد
نامجون رسما ریده بود توی خونه....اون از مبلا ک یه گوشه پرتاب شده بودن .....اون از شورت تو ک از لوسر اویزون بود ....اون از مایع کیکی ک ب دیوارا پاشیده بود....همینجوری با دهن باز ب رو به رو خیره شده بودی ک نامجون با پیشبند ابی و موهای سیخ سیخی اومد و رو به روت ایتساد ....
_عه بیبی چقدر زود اومدی.....میخواستم غافلگیرت کنم و برات کیک درست کنم ولی یکم ریخت و پاش شد...
عربده کشیدی;نننننااااامممجووووونننن تتتووووو به ایییننن میگیییی یکمممممم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
------------------------
جین
درو باز کردی و و اروم بستی و خواستی بر سمت اتاقتون ک با صدای جین خشکت زد
+قربونت بشم من....تو ناناز کی بود جیگر طلا؟
هاا؟یعنی داشت با کی صحبت میکرد؟
-خوشکل من کیه کیه/هاااا؟بشهههه ی من کیههههه؟اخ دا چجوری با اینهمه جذابیت مردم در برابر تو نمیمیرن ؟
یعنی داشت از نبود تو استفاده میکرد تا با یه زن دیگه حرف بزنه؟حسابی عصبانی شدی ....هیچ مدرکی بهتر از این پیدا نمیشد ....
رفتی و از توی اشپزخونه یه ملاقه برداشتی و حمله کردی توی اتاق
+ککییممم سوکجیییینن داری چ گوهی میخورییی؟
ک یهو با صحنه ی روبه روت خشکت زد و ملاقه از دستت افتاد .....جین در واقع داشت با شورت پلنگی جلوی اینه قربون صدقه ی خودش میرفت(اسلاید 2 )ک جین با دادت برگشت و دیدت
اونم جیغ زد و سعی کرد با اون شورت پلنگیش از جلوی دیدت فرار کنه
+پدصگگگ تو کی اومدیییی؟
ا/ت در شوک صحنه ای که دیده به سر میبرد.....
-----------------------
یونگی
اروم در خونه رو باز کردی و وارد شدی
=یونگییی؟من اومدممممم
که دیدی تلویزیون ب حال خودش روشنه و یونگی و هولی کنار هم روی مبل خوابیدن....دور و برشون هم پر از پوست نارنگیه و رسما گند زدن به پذیرایی ...هولی با صدای اومدن تو از خواب بلند شد و ذوق زده اومد پیشت....یونگی هم با تکون های هولی بلند شد...
-هوووم؟ا/ت اومدی؟
در حالی ک داشتی هول رو ناز میکردی گفتی
+نه عزیزم داری خواب میبینی بخواب...
-باشه
در کمال تعجب دیدی ک دوباره چشاشو بست ...حرصی شدی و هولی رو بغل کردی و پریدی روش...
_اخخخخخخ.....تو دیگه کی امدییی؟
+تا تو باشی وقتی من میام خواب نباشی
_پاشو دارم له میشم نمیتونم نفس بکشم ...
+نوموخوااااممم
-ک پا نمیشی نه؟
هر چی سعی کرد خودشو تکون بده تا بیوفتی نشد ...عین مارمولک چسبیده بودی بهش و تکون نمیخوردی ....اخرش تسلیم شد و از همون پایین در حالی ک ب زور نفس میکشید به تو ک داشتی با هولی بازی میکردی نگاه میکرد
ادامه دارد.....بقیه اعضا در پارت بعدد
۱۲.۳k
۰۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.