پارت ۷
پارت ۷
خیانت
ا.ت ویو :
امروز اول روز تو کمپانی چون تو میکاپ ی آدم معروف بودن و همه جهان منو میشناختن
و از همه مهم ترش بجز میکاپ ارتیست معروف مدل هم هستم مدل تبلیغاتی
پرش زمانی به کمپانی :
وارد شدم آقای پی دی نیم اتاقمو نشونم داد بزرگ بود امروز پسرا اجرا داشتن و باید میکاپشون میکردم
پی دی نیم پسر هارو آورد تا آشنا شیم
همشون خیلی جذاب و مهربون بودن و اخلاقشونم عالی بود
ولی یکی که انگار اسمش کوک بود عجیب بنظرم جذاب و مهربون میومد و جالب اینه که اخلاقشم باهام متفاوت بود انگار داره با رلش حرف میزنه
۶۰ مین بعد
رفتم همه پسرارو میکاپ کردم که رسیدم به کوک
کوک: اممم بیب جذابم میکاپم کن
ا.ت: امم باشه
.
.
.
پسرا رو استیج رفتن و شروع کردن به اجرا منم نشسته بودم که بعد چند مین نامی اومد که بغلش کوک بود
نامی : ا.تت کوک تو استیج حالش بد شد و قش کرد لطفا ازش مراقبت کن تاا اجرای ما تموم شع
ا.ت : باشه باشه بیار بخوابونش رو کاناپه
.
.
.
کوک : ا .ت (چون حالش خوب نی داره با لکنت حرف میزنه)
ا.ت : جانم یعنی بله
کوک :😏
دست از.ت گرفت
کوک : امم میدونه چیزع
ا.ت : چیه
کوک : من عاشق شدم !
ا.ت : تو دلم ناراحت شدم چون تو این روزا خیلی حس عاشقی پیدا کردم به کوک بیشتر از جونم
ا.ت : اهم کیه حالا (ناراحت)
کوک: تو
ا.ت : چی من 😳
کوک : اره از اولی که دیدمت اندازه جونم عاشقت شدم بیب
تو چی؟
ا.ت: معلومه منم عاشقتم 🥺
کوک: در حال لب گرفتنن
ا.ت : کوک منو اون شب برد خونه و باهم اهم اهم انجام دادیم همون رابطه
(مثلا حالش بد بوده اقا)
صبح با کوک صبحونه خوردیم بعد کوک گفت بخاطر رابطه دیشبمون دلت درد میکنه امروز نیا بیگ هیت باشه
منم در جواب بهش گفتم باشه و از خونه بای لب خارج شد
تلویزیون وا کردم با اخباری که دیدیم دشمام ریخت
مجری : سلام ...
مردم امیدوارم حالتون خوب باشه با خبری که به دستمون رسیده آقای فیلیکس این بزرگ ترین مافیای کره جنوبی به سئول اومد مواظب خودتون باشید البته این مافیا خطرناک از طریق تلویزیون شهر بزرگ ی خبر داره
فیلیکس : اومدم تا عشمو پس بگیرم 😏
با این خبر خون تو بدنم خشک شد سری زنگ زدم به کوک چون اون تموم گذشته مو میدونست
کوک اول خودش گفت عشقم آروم باش خودم خبر هارو شنیدم نگران نباش نمیزارم کسی اموال منو ازم بگیره
پنجره رو وا کن بین چه خبره
ا.ت : پرده رو کنارزدم دیدم ی شهر بادیگارد جلوی خونمون
مرسی عشقم
کوک: خواهش میکنم عزیزم فکرتم در گیر نکن چون شب کار زیاد داریم
ا.ت : چه کاری ما که کای نداریم
کوک : چرا داریم از همونا که دیشب انجام دادیم
ا.ت: اوکی بیا خونه انجام میدیم
خیانت
ا.ت ویو :
امروز اول روز تو کمپانی چون تو میکاپ ی آدم معروف بودن و همه جهان منو میشناختن
و از همه مهم ترش بجز میکاپ ارتیست معروف مدل هم هستم مدل تبلیغاتی
پرش زمانی به کمپانی :
وارد شدم آقای پی دی نیم اتاقمو نشونم داد بزرگ بود امروز پسرا اجرا داشتن و باید میکاپشون میکردم
پی دی نیم پسر هارو آورد تا آشنا شیم
همشون خیلی جذاب و مهربون بودن و اخلاقشونم عالی بود
ولی یکی که انگار اسمش کوک بود عجیب بنظرم جذاب و مهربون میومد و جالب اینه که اخلاقشم باهام متفاوت بود انگار داره با رلش حرف میزنه
۶۰ مین بعد
رفتم همه پسرارو میکاپ کردم که رسیدم به کوک
کوک: اممم بیب جذابم میکاپم کن
ا.ت: امم باشه
.
.
.
پسرا رو استیج رفتن و شروع کردن به اجرا منم نشسته بودم که بعد چند مین نامی اومد که بغلش کوک بود
نامی : ا.تت کوک تو استیج حالش بد شد و قش کرد لطفا ازش مراقبت کن تاا اجرای ما تموم شع
ا.ت : باشه باشه بیار بخوابونش رو کاناپه
.
.
.
کوک : ا .ت (چون حالش خوب نی داره با لکنت حرف میزنه)
ا.ت : جانم یعنی بله
کوک :😏
دست از.ت گرفت
کوک : امم میدونه چیزع
ا.ت : چیه
کوک : من عاشق شدم !
ا.ت : تو دلم ناراحت شدم چون تو این روزا خیلی حس عاشقی پیدا کردم به کوک بیشتر از جونم
ا.ت : اهم کیه حالا (ناراحت)
کوک: تو
ا.ت : چی من 😳
کوک : اره از اولی که دیدمت اندازه جونم عاشقت شدم بیب
تو چی؟
ا.ت: معلومه منم عاشقتم 🥺
کوک: در حال لب گرفتنن
ا.ت : کوک منو اون شب برد خونه و باهم اهم اهم انجام دادیم همون رابطه
(مثلا حالش بد بوده اقا)
صبح با کوک صبحونه خوردیم بعد کوک گفت بخاطر رابطه دیشبمون دلت درد میکنه امروز نیا بیگ هیت باشه
منم در جواب بهش گفتم باشه و از خونه بای لب خارج شد
تلویزیون وا کردم با اخباری که دیدیم دشمام ریخت
مجری : سلام ...
مردم امیدوارم حالتون خوب باشه با خبری که به دستمون رسیده آقای فیلیکس این بزرگ ترین مافیای کره جنوبی به سئول اومد مواظب خودتون باشید البته این مافیا خطرناک از طریق تلویزیون شهر بزرگ ی خبر داره
فیلیکس : اومدم تا عشمو پس بگیرم 😏
با این خبر خون تو بدنم خشک شد سری زنگ زدم به کوک چون اون تموم گذشته مو میدونست
کوک اول خودش گفت عشقم آروم باش خودم خبر هارو شنیدم نگران نباش نمیزارم کسی اموال منو ازم بگیره
پنجره رو وا کن بین چه خبره
ا.ت : پرده رو کنارزدم دیدم ی شهر بادیگارد جلوی خونمون
مرسی عشقم
کوک: خواهش میکنم عزیزم فکرتم در گیر نکن چون شب کار زیاد داریم
ا.ت : چه کاری ما که کای نداریم
کوک : چرا داریم از همونا که دیشب انجام دادیم
ا.ت: اوکی بیا خونه انجام میدیم
۲۸.۷k
۱۷ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.