ویو کوک"
ویو کوک"
ساعت های ۱ اینا بود زیاد خورده بودم به جیمین نگاه کردم از من بدتر بود این هرزه های داخل بار هم خودشون می.مالیدن یکم گرمم شده بود به بادیگارد ها گفتم ماشینو حاضر کنن رفتم داخل عمارت دیدم ا/ت داشت آب میخورد لباسش یکم کوتاه بود و من حالم بد میشد حرکاتم دست خودم نبود رفتم و از پشت بغلش کردم
ویوا/ت
نصف شب بود تشنهام شده بود رفتم آب بخورم که یکی از پشت بغلم کرد داشتمسکته میزدم پشت سرمو نگاه کردم ارباب بود بوی الکل میداد معلوم بود خالش خوب نیست سعی کردم از خودم جداش کنم اما بی فایده بود که یه چیز نرمی روی لب هام احساس کردم ارباب منو بوسید نه میتونم همراهی کنم نه میتونستم ازش جدا بشم کم کم نفس کم آورده بودن که ازم جدا شد
که دستمو گرفت و به سمت اتاقش برد
ا/ت:ارباب ولم کنننن ولم کننن کمکم کنید ترو خدا ولم کن
بغض گلو مو چنگ میزد اشک هام شروع به ریختن کردن
ارباب ترو خدا ولم کن
که در اتاقشون باز کرد و منو پرت کرد داخل و در رو قفل کرد
هی میرفتم میومد جلو تر که افتادم رو تخت و خیمه زد رو.....
بقیش با مغز منحرف خودتون
لایک؟!
ساعت های ۱ اینا بود زیاد خورده بودم به جیمین نگاه کردم از من بدتر بود این هرزه های داخل بار هم خودشون می.مالیدن یکم گرمم شده بود به بادیگارد ها گفتم ماشینو حاضر کنن رفتم داخل عمارت دیدم ا/ت داشت آب میخورد لباسش یکم کوتاه بود و من حالم بد میشد حرکاتم دست خودم نبود رفتم و از پشت بغلش کردم
ویوا/ت
نصف شب بود تشنهام شده بود رفتم آب بخورم که یکی از پشت بغلم کرد داشتمسکته میزدم پشت سرمو نگاه کردم ارباب بود بوی الکل میداد معلوم بود خالش خوب نیست سعی کردم از خودم جداش کنم اما بی فایده بود که یه چیز نرمی روی لب هام احساس کردم ارباب منو بوسید نه میتونم همراهی کنم نه میتونستم ازش جدا بشم کم کم نفس کم آورده بودن که ازم جدا شد
که دستمو گرفت و به سمت اتاقش برد
ا/ت:ارباب ولم کنننن ولم کننن کمکم کنید ترو خدا ولم کن
بغض گلو مو چنگ میزد اشک هام شروع به ریختن کردن
ارباب ترو خدا ولم کن
که در اتاقشون باز کرد و منو پرت کرد داخل و در رو قفل کرد
هی میرفتم میومد جلو تر که افتادم رو تخت و خیمه زد رو.....
بقیش با مغز منحرف خودتون
لایک؟!
۴.۷k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.