مشکل بزرگ. وارث خاندان کیم part ²
تهیونگ به سمت اتاقتون رف و تو همونجوری روی کاناپه نشستی و زانوهاتو تو شکمت جمع کردی غمگین بودی اما گریه نمیکردی،
+:حیف میشی بامن تهیونگ..تو باید حس پدر بودنو بچشی،
و سرت رو گذاشتی روی زانوهات بعد چندمین تهیونگ از اتاقتون خارج شد و همونطور کع به سمت در میرف گفت:دارم میرم بیرون...آخر شب میام
و سریع از خونع زد بیرون،و تا درو بست اشکات روی گونههات سر خوردن و به سرعت کل صورتت خیس شد.تهیونگ تک پسر خانوادهی کیم کع بعد از دوسال دوستی با تو و با وجود عشق و علاقهی زیاد تونست خانواده بشدت سختگیری رو کع دختر یک خانواده سیاسی رو براش درنظر داشتن راضی کنه شما هم دوسال پیش یه ازدواج رویایی داشتین،همه چی تو روال بود تا اینکه یک سال پیش مادر شوهرت گفت باید شما دوتا بچهدار شین و وارث خانواده کیم رو بدنیا بیارین،شما هم خوشحال به این اتفاق دنبال تدارکات لازم برای بارداری بودین و به دکتر مراجعه کردین اما متاسفانه متوجه شدی کع باردار شدن تو برابر با مرگت هس.
و اینجا بود کع زندگیت تغییر کرد و پر از درد و عذاب شد.کیم تهیونگ مردی کع عاشق بچهها بود و قبل از ازدواج برنامهریزی کرده بودین کع یک پسر و یک دختر بدنیا بیارین حالا به خاطر تو قرار بود هیچوقت به آرزوش نرسه البته کع هیچ وقت شکایت نکرد و تو هم احمق نبودی و این غم رو میفهمیدی.
خودت درخواست طلاق دادی اما تهیونگ نپذیرفت و میگف بچه ها در برابر داشتن تو هیچ ارزشی ندارع،اما همه چیز به اینجا ختم نمیشد و این فشار از طرف خانوادش جای سخت ماجرا بود.
برای آخر هفته به مهمونی خانواده کیم دعوت بودین و شما دوتا به عباراتی مهرههای مهم این مهمونی بودین،پدر و مادر توهم که سهامدار یکی از شعبه های شرکت کیم بودن و خیلی دیگه از ادمای بزرگ سئول به این مراسم دعوت بودن.
ماکسی سرمهای بلندی پوشیده بودی کع زیبایت را چن برابر میکرد و اون آرایش لایت ملایمت حسابی چهرت رو دلنشین میکرد.
کیفت..
ادامه داره ببخشید الان میرم امتحان بدم بعدا پارت بعدو میزارم💜🍂
+:حیف میشی بامن تهیونگ..تو باید حس پدر بودنو بچشی،
و سرت رو گذاشتی روی زانوهات بعد چندمین تهیونگ از اتاقتون خارج شد و همونطور کع به سمت در میرف گفت:دارم میرم بیرون...آخر شب میام
و سریع از خونع زد بیرون،و تا درو بست اشکات روی گونههات سر خوردن و به سرعت کل صورتت خیس شد.تهیونگ تک پسر خانوادهی کیم کع بعد از دوسال دوستی با تو و با وجود عشق و علاقهی زیاد تونست خانواده بشدت سختگیری رو کع دختر یک خانواده سیاسی رو براش درنظر داشتن راضی کنه شما هم دوسال پیش یه ازدواج رویایی داشتین،همه چی تو روال بود تا اینکه یک سال پیش مادر شوهرت گفت باید شما دوتا بچهدار شین و وارث خانواده کیم رو بدنیا بیارین،شما هم خوشحال به این اتفاق دنبال تدارکات لازم برای بارداری بودین و به دکتر مراجعه کردین اما متاسفانه متوجه شدی کع باردار شدن تو برابر با مرگت هس.
و اینجا بود کع زندگیت تغییر کرد و پر از درد و عذاب شد.کیم تهیونگ مردی کع عاشق بچهها بود و قبل از ازدواج برنامهریزی کرده بودین کع یک پسر و یک دختر بدنیا بیارین حالا به خاطر تو قرار بود هیچوقت به آرزوش نرسه البته کع هیچ وقت شکایت نکرد و تو هم احمق نبودی و این غم رو میفهمیدی.
خودت درخواست طلاق دادی اما تهیونگ نپذیرفت و میگف بچه ها در برابر داشتن تو هیچ ارزشی ندارع،اما همه چیز به اینجا ختم نمیشد و این فشار از طرف خانوادش جای سخت ماجرا بود.
برای آخر هفته به مهمونی خانواده کیم دعوت بودین و شما دوتا به عباراتی مهرههای مهم این مهمونی بودین،پدر و مادر توهم که سهامدار یکی از شعبه های شرکت کیم بودن و خیلی دیگه از ادمای بزرگ سئول به این مراسم دعوت بودن.
ماکسی سرمهای بلندی پوشیده بودی کع زیبایت را چن برابر میکرد و اون آرایش لایت ملایمت حسابی چهرت رو دلنشین میکرد.
کیفت..
ادامه داره ببخشید الان میرم امتحان بدم بعدا پارت بعدو میزارم💜🍂
۲.۲k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.